SA_tabasom

نیازمند یک آغوش گرم....
          	هرازچندگاهی به خودم نگاه می کنم می بینم تو خرداد ماه یه هودی زخیم پوشیدم،استیناش تا زیر انگشتام اومده چون ماله خودم نیست و یه ریزه بزرگه،دارم اهنگ آبی و طوسی،پروانه و فیک لاو رو گوش میدم،به اینکه فردا امتحان دارم کلی بی توجهم،کف دستم عرق کرده ولی سردمه،دو روزه ننشستم سر سفره خانواده،واسه دوستم کادو فرستادم ولی هیچ ری اکشنی نشون نداده، چشمام خیسه ولی نه از گریه،اومدم خودم رو تو اشغال دونی مخفی کردم تا بتونم آهنگام رو بدون هندزفری گوش کنم،سه ماهه شب ها نمی خوابم.... بعد مامانم می پرسه خوبی؟
          	من یه لبخند شیرین به تلخی اون بادوم تلخ بین هزارتا شیرین کنارش می زنم و می گم: چرا بد باشم؟

SA_tabasom

نیازمند یک آغوش گرم....
          هرازچندگاهی به خودم نگاه می کنم می بینم تو خرداد ماه یه هودی زخیم پوشیدم،استیناش تا زیر انگشتام اومده چون ماله خودم نیست و یه ریزه بزرگه،دارم اهنگ آبی و طوسی،پروانه و فیک لاو رو گوش میدم،به اینکه فردا امتحان دارم کلی بی توجهم،کف دستم عرق کرده ولی سردمه،دو روزه ننشستم سر سفره خانواده،واسه دوستم کادو فرستادم ولی هیچ ری اکشنی نشون نداده، چشمام خیسه ولی نه از گریه،اومدم خودم رو تو اشغال دونی مخفی کردم تا بتونم آهنگام رو بدون هندزفری گوش کنم،سه ماهه شب ها نمی خوابم.... بعد مامانم می پرسه خوبی؟
          من یه لبخند شیرین به تلخی اون بادوم تلخ بین هزارتا شیرین کنارش می زنم و می گم: چرا بد باشم؟