miss_m_2818

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
          
          که در دستت بجز ساغر نباشد 
          
          زمان خوشدلی دریاب و در یاب
          
          که دایم در صدف گوهر نباشد 
          
          
          سال نو مبارک شما و خانواده ارجمندتان

miss_m_2818

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
          
          تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
          
          واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
          
          طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
          
          های حالت چطوره ؟
          امیدوارم عالی باشی

Melody7979

☆کتابی پر از سناریوهای کاپلی و استریت☆ 
          
          پشت هر عکسی یه سناریو نهفته است که ما اون رو مینویسیم. 
          
          توی این کتاب میتونی سناریو از کاپل‌های گروه استری‌کیدز،بی‌تی‌اس و .....
          و سناریو استریت از گروه‌های انسیتی،انهایپن و ....از هر کدوم از آیدول‌های مورد علاقه‌ات پیدا کنی... 
          
          ♡به جمعمون اضافه شو تا سناریوهایی که به این کتاب اضافه میشه رو با هم بخونیم♡ 
          
          ♡همچنین توی پیجم کلی کتاب استریت توی هر ژانری دارم که میتونی بهشون سر بزنی♡ 
          
          https://www.wattpad.com/story/314923945?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Melody7979&wp_originator=Od%2Fga8eWsR3%2FbYx%2FvkO23yQb9bKtDHSPo%2BHykqD2GUnDeqPlImyhZpqzHIdgMdgdz3Zh3Pk205Dk3h4qLNbLYpv6nJa%2BFM6nO5iBWhUg96PJDdBuG4CnbpwgDfufmml1
          
          

mavi_opa

ژانر:رومنس،درام،انگست،جنایی،کراس اُور،اسمات
          
          من میخواستم به سرنوشتم تو این دنیا پایان بدم غافل از اینکه سرنوشت من جایی پشت آینه با تو گره خورده...
          
          _تهیونگ کیم
          
          **************************
          
          _داستان ما مثل داستان رومئو و ژولیته ولی میدونی فرقش چیه؟
          _چی؟
          دستشو تکیه گاه سرش کرد و به دو گوی کهکشانی که خیلی وقته خودش رو درون اونها گم کرده بود خیره شد:
          _ما نویسنده داستان خودمونیم،تلخ و شیرینش رو خودمون رقم میزنیم،داستان رومئو و ژولیت بیشتر شبیه داستان قلب هاست؛ اگه قلب یکیمون نباشه قلب دیگری خودشو میکشه.
          
          ***************************
          -چیکار کردی عوضی!
          همونطور که نفس نفس میزد با صدای خشداری گفت:
          _از قلبم محافظت میکردم.
          https://www.wattpad.com/story/315680364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=mavi_opa&wp_originator=czVb1Qyn1mWKfy%2BWCFg9VPmJKYmzVQj1pTUwV9qdf58eubZDaqm6FD0DsRBOnZ8vUYs26ELEY4%2BN28ywY6za2cjhtZtw0aJ8DzfEkyJbYtSX1%2BimhupgrBI2q4HcgtCR

dory_01E

های بیبی، ببخشید وارد بوردت شدم .... ممنون میشم به بوکم سر بزنی و نظر و حمایت کنی 
          اگه دنبال یک داستان ماجراجویی و هیجان انگیز میگردی به این بوک سربزن
          DORY LOVE YOU
          
          https://www.wattpad.com/story/304499690?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=dory_01E&wp_originator=gmyFlRnrcyWiYWFIJWssrwpZP%2FIpq1z7HFYD%2BMys3SaqKKeaxnOeM4c%2Fu4BqkhsjEAVP4NOuDA7FUKI81HoqGrWjKyFcwHgY%2B%2Fn9%2BHjJ4oVw%2Bzoa93kyt%2BMicd4f%2FnPG

hastisamiei1384

سلام لاوم من يه فيك استريت مينويسم خوشحال ميشم ازش حمايت كني و بهش سر بزني❤️❤️
          
          فرقي با مرده ندارم
          به لباس سفيد بلند تو تنم نگاه كردم
          دارم ازدواج ميكنم
          اين بدترين شب زندگيه منه
          اين شب كه تموم بشه من ميميرم
          جلو اينه ايستادم
          صورتم بيروح بود و به زور ارايش يكم رنگ به خودش گرفته بود
          لباس بلند و پف دار تو تنم بود
          در اتاق باز شد
          چشمام كه حالا پر اشك شده بودن رو بستم
          اون از اشك متنفر بود
          و براي منم ديگه اشكي نمونده بود
          صداي پاهاش كه به سمتم ميومد رو شنيدم
          چشمام رو باز كردم و به اصطلاح همسرم نگاه كردم
          لبخند عميقي زد و شروع كرد به دست زدن
          همونطور نگاهش ميكردم و سعي ميكردم حالتم معمولي باشه 
          + براوو براوو همسر زيبام
          هيچي نگفتم
          اومد پشت سرم
          نفساش به گردنم ميخورد و حالمو بد ميكرد
          بزور سعي ميكردم ريكشني نشون ندم
          نوك انگشتاشو از پايين به بالاي دستام كشيد
          مور مورم شد
          شروع كردم به لرزيدن
          نفسمو حبس كردم تا هق هق نكنم
          سرشو اورد كنار گوشم و زمزمه كرد : بلاخره امشب ماله من ميشي
          تنم داشت ميلرزيد
          حالم بد بود
          با لحن اروم كه فقط خودم التماسشو ميفهميدم گفتم : بس كن لطفا
          
          ‏https://www.wattpad.com/story/217335972?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create_story_details&wp_uname=hastisamiei1384&wp_originator=DlY2dG7x7OzVqdyaSfmoOYTQYf4MxlS5W5pcsQf%2Bf5Qeb27fNX2UGAl%2BjIAGlDvantE%2BvmrFt2wFa5gE8PmKb42GWh%2F4btmI2PSxIebkLv46nvQPVjEZDdL0ZPaDy0tA

Poroshie