‹ میگذرانیم جهانِ گذران را .... ›️
•
هفت دوست، یک قلعهی متروکه، و افسانهای که میگوید دیوارهای کنگلو هنوز صدای ارواح گذشته را در خود نگه داشتهاند.
آنها برای هیجان و کنجکاوی قدم به تاریکی میگذارند… اما خیلی زود میفهمند که قلعه فقط سنگ و خاک نیست، چیزی آنجا بیدار است.
ماجراجوییای پر از ترس، راز و لحظههایی که هرکس باید با شجاعت یا ضعف واقعی خودش روبهرو شود.
•
اثری با ایده پردازی، داستان سرایی و شخصیت سازی #S_M_H و به قلم مشترک با من...!.
#هپی_اند#ایران_و_ایرانیhttps://www.wattpad.com/story/401142399
آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد
بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
عیدتون مبارک باشه
بهترین هارو براتون آرزو میکنم در کنار خانواده