PAMatthiasRK

رد های کبودی و چنگ روی بدن عزیز کرده‌اش عجیب تو ذوق می‌زد. درد فشرده شدن قلبش اونقدری بود که اخم غلیظی بین ابروهاش بنشونه.
          - مثل زمانی صدام کردی که بی پناه بودی پسره من... چیشد... یعنی من خوب مراقبت نبودم؟!
          https://www.wattpad.com/story/385298233?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=PAMatthiasRK
          
          برای علاقه مندان کاپل های #یونمین #نامجین #کوکوی در ژانر های جنایی پلیسی و اصمــ‌.ـات.
          
          با عرض پوزش برای پیام گذاشتن در مسیج بوردت زیبا.