neg-jeon

جونگ‌کوک لبخند محوی روی لب هاش نشست عضلات و صاف و سیقلی بودن پوستش و بدن بی‌نظیرش که انگار ظریف کاری شده بود و عضلات ریز و درشتی که زیبایی زیادی به بدنش داده بود باعت این شد که جونگ‌کوک بی‌هوا زمزمه کنه 
          _خوش به حال جفتش
          زمزمه ای که به گوش روباه الفا رسید و باعث پوزخند محو و برق زدن چشماش شد
          
          https://www.wattpad.com/story/389279972?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=neg-jeon
          
          خوشحال میشم سری به بوکم بزنید و اگه خوشتون اومد حمایتم کنید
          (پارتاش داره هیجانی میشه)

PAMatthiasRK

رد های کبودی و چنگ روی بدن عزیز کرده‌اش عجیب تو ذوق می‌زد. درد فشرده شدن قلبش اونقدری بود که اخم غلیظی بین ابروهاش بنشونه.
          - مثل زمانی صدام کردی که بی پناه بودی پسره من... چیشد... یعنی من خوب مراقبت نبودم؟!
          https://www.wattpad.com/story/385298233?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=PAMatthiasRK
          
          برای علاقه مندان کاپل های #یونمین #نامجین #کوکوی در ژانر های جنایی پلیسی و اصمــ‌.ـات.
          
          با عرض پوزش برای پیام گذاشتن در مسیج بوردت زیبا.