azkabanwriter_1

کیوتا امروز پارت نداریم
          	فردا براتون جبرانش میکنم✨

yasamis1920

سلام اگه یه فیک با وایب آبی و ژانر فانتزی و درام دوست دارید خوشحال میشم نگاهی به فیک دوست من بندازید و  با ووت و کامنت هاتون یکوچولو حمایت کنید:)
          -----
          
          _نگاهم نمی‌کنی، چشم‌آبی؟... به جرم کدوم گناهم معبودمو ازم گرفتی؟... این همه مدت ازم فاصله گرفتی و هنوز هم فرقی نکردی... تو فرشته‌ی من بودی؛ کی وقت کردی قلبتو ازم بگیری؟... شاید من اشتباه می‌کردم... شاید نباید می‌ذاشتم وارد زندگیم بشی!
          _آره! نباید می‌ذاشتی... اومدی که همینو بشنوی؟
          _دروغ گفتن هم یاد گرفتی؟
          _تو زیادی متوهمی... من حقیقتو گفتم.
          _با قلبم زیادی بی‌رحمی، عزیزکرده! یادت نره امروز چقدر شکستیم... قلب من که تکه‌تکه‌ست، ولی تو به همین تکه‌های کوچیکم هم رحم نکردی... برای آخرین لحظه فقط یه چیزو از قلبت می‌خوام: حرفای امروزتو هیچ‌وقت یادت نره... چون تهیونگی که امروز میره، دیگه برنمی‌گرده!
          
          
          https://www.wattpad.com/story/397012397?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=gahanbakhshmona

ZahraVahidi1

هلو هانی
          
          ببخش که بدون اجازه وارد مسیج بوردت شدم،خوشحال میشم یک سر به بوک من هم بزنی❤️
          
          
          
          
          
          I think you'd like this story: "love in the night |Vkook" by ZahraVahidi1 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/336563574?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=ZahraVahidi1

vvvvv_kok

آغاز از ریخته شدن خون یک نفر بود ولی قربانی انتقام هنوز هم اطلاعات درستی از جان باختگان نبود مردم کشور های متحد با  توی گرداب خون غرق میشدن و نجات دهنده کجا بود؟ خدا جونگکوک کجا بود که میزاشت بندهاش درد بکش کجا بود که نمی‌شود انقلابی که بپا شده بود که با بدترین وقایع تاریخی قابله مقایسه نبود 
          
          
          https://www.wattpad.com/story/387817906?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vvvvv_kok

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من درحالِ آپه و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگر بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاه تیره‌رنگِ تو رُل سیگاری بود که با عطر شکلاتیش قلبم رو به آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به جای عطر شکلاتیِ چشم‌هام، لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تا ابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

VK-Cheri

سلام عزیزم عذر میخوام بی اجازه پیام میزارم ..
          ممنون میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی .
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri