chan_Cr

این چندوقت نمیتونم آپ کنم ، دارم عزیزی رو از دست میدم و کلا تو بیمارستانم ولی بعد این مدت براتون داستان جدیدم و چندین پارت آپ میکنم .

jungkookkim973

سلام عزیزم 
          
          امیدوارم حالت خوب باشه و روز خوبی داشته باشی.
          مزاحم نمی‌شم، فقط می‌خواستم بهت اطلاع بدم که به‌تازگی یک رمان نوشتم و منتشرش کردم.
          اگر وقت داشتی و علاقه‌مند بودی، خیلی خوشحال می‌شم که نگاهی بندازی و نظرت رو بهم بگی.پشیمون نمیشییی
          
          https://www.wattpad.com/story/393169327?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=library&wp_uname=jungkookkim973

chan_Cr

چشم بلوبری 
Reply

koook_d

سلام خیلی خیلی ببخشید که بدون اجازه وارد مسیج بوردت میشم 
          میدونم شاید دلت نخواد جواب بدی و....
          من دارم یه فیک مینویسم که نیاز به حمایت داره 
          ژانر: عاشقانه | انگست| کلاسیک
          مکان: لندن، دهه‌ی ۶۰ میلادی
          کاپل : هیونلیکس & مینسونگ
          
          ____
          
           دفتر خاطرات من
          لندن ۱۹۶۷… جایی که عشق و غرور، دوستی و خیانت، همه توی خیابون‌های خیس و کافه‌های دودی شهر به هم گره می‌خورن.
          این فقط یک داستان عاشقانه نیست… روایتیه از احساسات عمیق، انتخاب‌های سخت و آدم‌هایی که تا آخر توی ذهنت می‌مونن.
          
          ____
          
          «تو… پروانه‌ی آبیِ منی. حس می‌کنی؟ 
          دنیا، وقتی نیستی، تاریک‌تره… صداهاش خفه‌ می‌شن، انگار نبض لحظه‌هام وایمیسته. نمی‌دونی چه جنون آرومی داره اسم تو…وقتی با صدای خفه‌ توی گلو، توی دل شب، صدات می‌کنم. مثل کسی که تنها پناهش، نفس کشیدنه، حتی اگر اون نفس، درد باشه.
          پس نرو… حتی اگه دنیا این خواستن رو خط قرمز کشیده،
          حتی اگه هر قدم با تو، یه قدم به سقوط نزدیک‌تره…
          بمون. با من.
          تو تهِ این جهنمِ شیرین،
          چون تو شدی نفسی که اگه نباشه…
          هیچ هیونجینی باقی نمی‌مونه.»
          
          شاید  اون متنو بلند رو نخوندی ولی اگه خوندی و خوشت اومد  
          : (دفتر خاطرات من) رو بخون اگه دنبال چنین داستانی ❤️❤️
          راستی فیکت هم حمایت میکنم و میخونم با این اکانتم  خیلیی قشنگ به نظر میاد 
          
          https://www.wattpad.com/story/395995140?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=koook_d

chan_Cr

قشنگی از خودته زیبا ، حتما میخونمش فرشته 
Reply

chan_Cr

این چندوقت نمیتونم آپ کنم ، دارم عزیزی رو از دست میدم و کلا تو بیمارستانم ولی بعد این مدت براتون داستان جدیدم و چندین پارت آپ میکنم .

saimon505

https://www.wattpad.com/1548016219?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_published&wp_page=create_on_publish&wp_uname=saimon505
          اگر بتونین از این بوک مینسونگ حمایت کنین قول میدم که پشیمون نمیشید و حتما از خوندنش لذت می‌بری . 
          

chan_Cr

چشم زیبا میخونمش
Reply

Chanilla-Stay

سلام استی عزیز چطوری؟
          .
          عذر میخوام که اینجا پیام میزارم ولی.....
          این فیکشن اولین بچه منه میشه توی بزرگ شدنش بهم کمک کنی؟! :)
          .
          اگر حمایت میکنی از خدا میخوام یه بلیط کنسرت اسکیز از آسمون برات بباره ≧◡≦
          
          https://www.wattpad.com/story/393702754?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Chanilla-Stay

chan_Cr

چشم گل آفتاب گردون ، موفق باشی
Reply

minsungluvx

نامه های مینهو برای لیلیوم کوچکش.
          خوشحال میشم به چند شاتیم یه سری بزنی 
          https://www.wattpad.com/story/398402888?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=minsungluvx

chan_Cr

چشم بانو
            خوشحال میشم شما هم به داستانم یه سر بزنی زیبا
Reply

inthenameeofaurora

جیسونگ پسری ساده و معصوم بود، ولی پشت لبخند ملایمش یه راز تاریک پنهون بود. چیزی که مینهو خیلی دیر فهمید... و وقتی فهمید، وارد جهنمی شد که جیسونگ با دست های خودش ساخته بود.
          
          -"من اون فرشته‌ای نیستم که تو تو خیال‌هات ساختی، لی مینهو... من زهر می‌ریزم تو جامی که با لبخند بهت تعارف می‌کنم. دنیامون پر شده از درد و وسواس، جایی که تنها راه زندگی کنار من، قدم زدن تو سقوطه.
          حالا بگو، می‌تونی این شیطان رو دوست داشته باشی؟ یا اینکه این عشق لعنتی، آخرش ما رو نابود می‌کنه؟"
          
          اگه دنبال فیکشن مینسونگ هستی که با لطافت شروع می‌شه ولی آروم‌آروم کشیده می‌شی به دنیای تاریکی که از اعتماد، کنترل می‌سازه و از عشق، وسواس، پیشنهاد میدم موگه رو بخونی:)
          خوشحال میشم به جمع برف کوچولوهای من بپیوندی♡
          https://www.wattpad.com/story/397971590?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Theaurrora

chan_Cr

@inthenameeofaurora قشنگی از روح لطیف توعه زیبا
Reply

inthenameeofaurora

@chan_Cr قلبم چه لقبای قشنگی میدی به اونایی که میان مسیج بوردت:) جشجشصجصج
Reply

chan_Cr

چشم ملکه ی برفی
Reply

minsungmoz

ثلام خوشگله بابت بی اجازه پیام گزاشتن خیلیییییی معذرت ولی اولین فیکمه و خوشحال میشم یه نگاهی بندازی  موضوع خیلی متفاوتی داره و اکشن و کاپل اصلیشم مینسونگه
          
          https://www.wattpad.com/story/396746012?utm_source=android&utm_medium=ir.nasim&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=minsungmoz

chan_Cr

حتما خورشید خانوم
Reply