VK-Cheri
سلام عزیزم
ممنون میشم یه سر به فیکم بزنی♡
گاهی فرار از تاریکی ، تاریکی عمیق تری به دنبال داره.
نخ سرنوشت بی اجازه اونها در هم تنیده شده بود تا زندگی رو رغم بزنه که با بوی غم و سیاهی خون خو گرفته.
پسر بیست ساله ای که در تقلای زنده موندن با افرادی اشنا میشه که ادعای عجیبی راجبش دارن و گرفتن دستهایی که به سمت اون دراز شدن اون رو با گذشته راز آلودش رو به رو میکنه.
شاید از ابتدا گذشته همان آینده بود و آینده گذشته ای که ازش فرار میکرد..
و هیچ کس نمیدونست پایان این گرداب بی پایانِ زمان چه بهایی برای شکوفه عشقش خواهد داشت !
https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri