Sign up to join the largest storytelling community
or

محکم با مشت زدم توی صورتش و گفتم "حق نداری به جفت من نگاه کنی"انگار انتظار ضربهی من رو نداشت چون چند قدم عقب پرت شد و بعد صورتش رو دست کشید.جای حلقهی ازدواجمون روی صورتش رو پاره کرده بود، اما جلو...View all Conversations
Stories by kimiyagar
- 4 Published Stories

Misty moon ▪︎Taejin▪︎
9.6K
1.3K
29
جین پسری مستقل و خودساختهست که توی پرورشگاه بزرگ شده. اون برای گذروندن تعطیلات تابستونی، به خونهی جنگلی هم...

Red Lie • Kookjin •
3.9K
519
12
یادمه یه جا خونده بودم که "دروغ" انواع مختلفی داره.
سفید، سیاه، خاکستری و قرمز...
اما چرا من فقط قر...