Sign up to join the largest storytelling community
or
Stories by kokoytaeffr
- 4 Published Stories

Phantom
265
87
4
تیک تاک ساعت مثل همیشه رو اعصابش بود.تیک...تاک...تیک...تاک
نه به خاطر صدای ناهنجارش؛چون یاد کسی مینداختش که ه...

since i met you(از وقتی با تو آشن...
1K
343
17
از روزی که باهات آشنا شدم؛
حتی اگه پدرم من رو فروخته بود ، با تصور چشم های براقت که به چشم هام گره می خوردن م...