بچه ها من اصلا از بد قولی خوشم نمیاد اما واقعا بد قول شدم
یه پروژه قرارداد بستم که ۱۲ ساعت آفیشم و اصلا ساعت مشخصی نداره و الان منتظر اسنپم که برم خونه
و فردا ۹ صبح دوباره افیشم و یجورایی مثل یه مرده شدم
اما بهتون قول میدم هر تایم کوچیکی که خالی داشتم سریع بنویسم و آپ کنم
الان فقط ۴۰۰ کلمه نوشتم تو این چند روز
لطفا انرژی بدید و از داستان نا امید نشید چون خیلی خودم دوستش دارم و قرار نیست نصفه ول کنمش
بچه ها من اصلا از بد قولی خوشم نمیاد اما واقعا بد قول شدم
یه پروژه قرارداد بستم که ۱۲ ساعت آفیشم و اصلا ساعت مشخصی نداره و الان منتظر اسنپم که برم خونه
و فردا ۹ صبح دوباره افیشم و یجورایی مثل یه مرده شدم
اما بهتون قول میدم هر تایم کوچیکی که خالی داشتم سریع بنویسم و آپ کنم
الان فقط ۴۰۰ کلمه نوشتم تو این چند روز
لطفا انرژی بدید و از داستان نا امید نشید چون خیلی خودم دوستش دارم و قرار نیست نصفه ول کنمش
بچه هاااا^--^
داشتم تو خواب و بیداری مینوشتم که یهو خوابم برد و دستم رفت رو پابلیش و نصفه نیمه پابلیش شد اما سریع به خودم اومدم و گندم جمع کردم >_____<
خلاصه که می بخشید نوتفی الکی اومد
دلم میخواد پارت بعدی رو آپدیت کنم
اماااا خیلی کندِ وویت و کامنت
پارت بعد که امادس هیچ پارت بعدیش هم تقریبا اخراشه
اما هیچ انگیزی نمیگریم که باز بنویسم
تنها انگیزه من وویت و کامنتای شماس که اصلا وضعیت خوب نیست
دقیقا منم این الان