"یه بار بالای پل ایستاده بودم به مرگ فکر میکردم
جرعت اینو داشتم که بپرم و به همه چی پایان بدم
ولی نمی خوام اینجوری باشه
خواستم صحبت کنم
با یکی این افکار و به اشتراک بزارم
ولی هیچ کس نبود. نه خانوادم و دوستام
اون لحظه فهمیدم چه قدر معنی ها برام پوچ شدم
و به حال خودم گریه کردم"
درد و حس کردم.
"یه بار بالای پل ایستاده بودم به مرگ فکر میکردم
جرعت اینو داشتم که بپرم و به همه چی پایان بدم
ولی نمی خوام اینجوری باشه
خواستم صحبت کنم
با یکی این افکار و به اشتراک بزارم
ولی هیچ کس نبود. نه خانوادم و دوستام
اون لحظه فهمیدم چه قدر معنی ها برام پوچ شدم
و به حال خودم گریه کردم"
درد و حس کردم.