°●•.°•○●°○............................................♥︎♡
بعد قلبش چهار بار، محکم و نامرتب تر از حالت عادی تپید و ضربه های وامونده ش انگار بهم گیر کرد و جایی درون قفسه سینه متلاطمش بهم گره خورد.
you are my beginning and end, that is all
(넌 내 시작과 끝, that is all)
دوضربان کوتاه و نزدیک بهم، یک وقفه ی طولانی، یک ضربه ی محکم و سنگین، و تپش بی جون و ضعیف آخر...
my meeting and my farewell
(나의 만남과 나의 이별)
بعد، آب دریا بالا اومد و ریه هاش رو پر کرد. جونگکوک اونجا بود، اما نگاه بیتفاوتش همون جلاد بیرحمی بود که بیتوجه به آخرین تقلاهای ذلیلانه ی پسر جوون، سرش رو تا خارج شدن آخرین حباب هوا از ریه های دردناکش، زیر آب تلخ و شور دریا نگه میداشت.
تهیونگ با زوری که بطرز عجیبی و بعد از مدت ها درون ماهیچه هاش احساس میکرد، دست مرد رو پس زد و دوباره به سمت پناهگاه درهم شکسته ش به راه افتاد.
It was everything, go forward, fear
(전부였어 앞으로 가 fear)
در سمت مقابل اما، جونگکوک چیزی نمیگفت و برای برآورده کردن خواسته ی پسری که بین دست های غریبه ی دو مرد یونیفرم پوش کنارش به خودش می پیچید کوچکترین تلاشی نمی کرد!
It will repeat, the tears caused by you
(반복될 거야 너로 인한 tear)
مو مشکی همونطور که به دیوار سنگی پشت سرش تکیه داده بود، تنها ناخن های کوتاهش رو به کف دستش میفشرد.
tear
(tear)
°●•.°•○●°○............................................♥︎♡
~so fallen, so drowned..................................
_ItsNGB............................................. (:♥︎○°•.