theycallmebluesky

من: درحالی که دارم از خنده ریسه میرم
          	مامانم کخ مشکوک نگاه میکنه: خل شدی بچه؟
          	 من: یه خط دیگه میخونم و از خنده کف و خون قاطی میکنم و مامانم همچنان مشکوک نگاه میکنه!
          	اشکامو پاک میکنم و با صدای نازک میگم: ماماان این دختره خییییلی باحاله!
          	مامان: کدوم دختره؟
          	من: اوا!
          	-اوا کیه؟
          	و با سوالش به دنیای واقعی برمیگردم. #خونبها

AINAZ_8187z

@theycallmebluesky 
          	  منم ک کلا مامانم ازم نا امید شده
Reply

hellia_sh

جن دیده ها*
Reply

hellia_sh

@theycallmebluesky 
          	  من : در حالی که صورتم در اثر خنده مخفی کج و کوله شده 
          	  مامانم:که داره شبیه من دیده ها نگام میکنه و میگه چیشده 
          	  من : هیچی دارم با دوستم در مورد پروژه شیمی حرف میزنیم الان دارم در مورد منظومه شمسی و صور فلکی فکر میکنم این قیافه متفکرمه 
          	  مامانم : با نگاه عجب منگلی بدنیا اوردم نگام میکنه با اکراه میگه اوهوم
Reply

he_callsme_Nahal

**صورتش رو جلو آورد و دستش رو آروم پشت کمرم برد...
          با تپش قلب بالا نگاهش کردم که به سرعت اسلحه ام رو از کمرم کشید بیرون و با یه حرکت دستم رو پیچوند و به کابینت چسبوندم...
          ضامن اسلحه رو خلاص کرد و روی شقیقه ام گذاشت و گفت: «فکر کردی اینقدر خرم؟ نمیفهمم واسه چی اومدی اینجا ...»
          با استرس نفس نفس زدم و چشمام رو بهم فشار دادم که لبش رو به گوشم چسبوند و ادامه داد: «... لیلی کوچولو؟»**
          
          سلام عزیزم ⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
          اگه به ژانر عاشقانه - پلیسی خوشت میاد و دنبال یه رمان با موضوع جدید میگردی به این بوک سر بزن ♡⁩♡⁩
          
          https://www.wattpad.com/story/275569065

sarawoodytoy

سلام خوشحال میشم اگه داستان من رو بخونی
          
          رئا دختری است که در قلمرو میانی سرزمین خود زندگی می‌کند ولی زندگی او به یکباره تغییر کرد.
           زمانی که برای یک ماموریت به قلمرو آسمان ها اعزام می‌شود و آنجا با فردی ملاقات می‌کند که قصد کشتن او را دارد و به همراه قدم های او مرگ نیز پا به سه قلمرو می‌گذارد و رئا باید راهی برای نجات خود و دنیای خود پیدا کند.
          
          https://www.wattpad.com/story/276297349?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sarawoodytoy&wp_originator=ZgZ6jh7rPz%2F1fP5vFt1dTBaMEa58tSIhvf5oA0CIGHTvlPNhzzgGGryy7%2BNwva8H4YPR7QwriYuFsBU0c6LJZI4zQg8nNX5boRgzU21LgO78wNrPR1Ja9jkykkONL69w

hellia_sh

آسی 
          یکی رو پیدا کردم شبیه مایک مورفیه 
          به ایناز لینک یوتیوبش رو دادم الان روش کراشه جررر 
          میخوای لینکشو واست بفرستم ببینی نظرته یا نه ؟ 
          * خنده

hellia_sh

@theycallmebluesky فرستادم برات تو پی وی
Reply

hellia_sh

@hellia_sh 
            چه پروف کراشی داری لعنتی 
Reply

theycallmebluesky

@hellia_sh 
            اره اره حتمااااا بفرس
            *خندهه
Reply

azamiatena

سلام دوست عزیز!
          امیدوارم که حالت خوب باشه♡
          خوشحال میشم به رمانم سر بزنی و اگر دوست داشتی اون رو به دوستات هم معرفی کنی.❤
          
          _من تو رو میخوام با تموم وجودم پس هیچوقت تنهام نذار!
          +تا حالا نیمی از وجودت روجایی جا گذاشتی؟! 
          _نه!
          +پس بدون منم نمیتونم بدون تو جایی برم!!!❤
          
          
          https://www.wattpad.com/story/268710556?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=azamiatena&wp_originator=Is0cp%2FAnKkD1Lw90Fcqh9u2zadbPuETsW6%2BR036y0KLU%2FsxW2zVvxCHnqGQfOvSeqcMpIEYsiLh34ge7tzXdNHgHA16ika9hFxtTZempdWbvr4hwzZuiY79rJ%2FTYVCNj

myllight

jdjkeowok

- بزرگ ترین ترسم توی زندگی شاید ارتفاع بود . میدونی چرا؟! چون هروقت روی یه ارتفاعی وایمیستادم ، پاهام سست می‌شد و از ترس اینکه بیوفتم چشمام رو می‌بستم..اما همه‌ی این ترس ها قبل از اومدن تو توی زندگیم بود..تو که اومدی بزرگ ترین ترسم از دست دادن تو شد....
          ( تیکه ای از داستان )
          
          سلام عزیزم!
          خوشحال میشم به داستانم سر بزنی و اگه خوشت اومد به بقیه هم پیشنهاد کنی❤️⛅
          https://www.wattpad.com/story/254947808

theycallmebluesky

@NaliZak  سر فرصت میخونم لاوم
Reply

hellia_sh

و او فریاد میزند : وقتی میگم نوع قهوه ام رو دوست دارم به من نگو که قهوه ات مثل شراب تورو مست مست میکنه یا نه 
          چون تو نمیدونی که معتاد کافئین شدن یعنی چی 
          
          ~تیکه ای از رمان~
           سلام ببخشید من از دنیای  تخیلی و عاشقانه رمان hel hel badam مزاحم میشم 
          می خواستم بگم که یه رمان تازگیا نوشتم که منتظره شما بخونیش و نظر و ووت بدی ♡
           راستش میخوام برای اولین بار تو زندگیم با یکی صادق باشم 
          پس بزار بهت بگم که اینی که میبینی یه عاشقانه پر از صحنه نیست پس اگر دوست داری که شاهد عشق بازی ها ی زیادی باشی نخونش 
          چون رمانم قراره یه عاشقانه سافت در قالب تخیل و استعاره بهت نشون بده 
          و جونم برات بگه که این فف نیست و قراره نوع نوشتاریم این شکلی باشه که گفتگو ها گفتاریه و شرح وقایع و احساسات فرد به شکل ادبیه  
          مرسی از توجهت و امیدوارم به خواننده های رمانم بپیوندی

hellia_sh

@hellia_sh مرسی لاو
Reply

theycallmebluesky

@hellia_sh منتظرم سر فرصت شروعش کنم اتفاقا تو لیستمم میزارمش الاننن
Reply