valkunt
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
بعد از مدتها داشتم فکر میکردم نکنه واقعا دوستش دارم؟ و تو خیابون قدم میزدم و دوعه صب رو سرم بارون گرفته و خیلی خستم برای رفتن یه جای گرم سقف دار و متاسفانه انقد بزرگ شدم که همه دوستام کار و زندگی دارن و این ساعت خوابن حوصلم سر رفته
khoshe_adira
چقدر دلم میخواد اینجا باشی.
Ophelia_moon_uranus
سلام عزیزم . ببخشید بی اجازه وارد مسیج بوردت میشم . یه سری از نوشته هام رو آپ کردم . اگه دوست داشتی حتما بهشون سر بزنن . دوست دارم نظرت رو بدونم . https://www.wattpad.com/story/358988318?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Renaissance_Moon&wp_originator=v3RS%2BuZ81%2B77xVHc5erSHGwzIObPDHFxVZQEEvK9Mw9Q4A8UGYTrC8sbABZUGjlz6TXXDs36CMQTV1ikjxxWsBg7EC11yl%2Bz5Re0o5p6ihFMqo5HinFFonHGxPTsUiRS
valkunt
بعد از مدتها داشتم فکر میکردم نکنه واقعا دوستش دارم؟ و تو خیابون قدم میزدم و دوعه صب رو سرم بارون گرفته و خیلی خستم برای رفتن یه جای گرم سقف دار و متاسفانه انقد بزرگ شدم که همه دوستام کار و زندگی دارن و این ساعت خوابن حوصلم سر رفته
valkunt
دلم برای وقتی همه اینجا بودنو وضعیت جوری بود که یکی کامنت میزاشت همه میفهمیدن و دربارش حرف میزدن تنگ شده انگار اینجا یه محلهی قدیمیه که دیگه همه جوونا بزرگ شدن و ازش رفتن و ماییم که موندیم دیگه برامون مثل قبل نمیشه
valkunt
بعد از صد سال اکانتم برگشته نصف کتابایی که میخوندم نیستن نصف دیگم از آخرین بار آپ نشدن شهر ارواح:
valkunt
He تقریبا تموم شده و با ادیتورم داریم رو جزئیات آخرش کار میکنیم چون میخوام چاپش کنم پس از اینجا پاک میشه شاید بعدا دوباره گذاشتمش ولی به هرحال فکر نمیکنم از اون سبک داستانایی باشه که افراد اینجا میخونن
valkunt
@khoshe_adira نگران نباش حتی اگه نتونم نسخه چاپی شو بفرستم برات حتما پی دی افشو یجوری به دستت میرسونم
•
Reply
khoshe_adira
@valkunt من قرار بود بعد تموم شدنش بخونم چون٭آرام جوری رمان هاشو آپ میکنه که تمام چپترای قبلیاز یاد میره وقتی چپتر جدید آپ میشه٭پس...
•
Reply
valkunt
اگه دیوانه شدم بدونید همش تقصیر شخصیتهای داستانامه
khoshe_adira
@valkunt چقدر درکت میکنم ولیظ کاش درک نمیکدم البته مال من داد نمیزنن با مهربونی مجبورم میکنن
•
Reply
valkunt
@khoshe_adira چون تو مغزم دارم با یه شخصیت عصبی سرو کله میزنم و نوع نوشتن من جوریه که اونارو خلق میکنم و اجازه میدم بقیه مکالمهها و اتفاقات خودشون پیش بیان بین اونا و حس میکرم بهمن و سپنته دارن داد میزنن تو مغزم
•
Reply
valkunt
جوری که هیچکس He رو دوست نداره <<<<
valkunt
کاش یکی پیدا میشد red white &royal blue ترجمه میکرد ...