vns_scrptr14

داستان جدید نوشتم اگه دوست دارید بخونینش

ChibeniTP

هلللوووو
          میتونم بوکم رو بهت هدیه بدم؟
          فقط برای اینکه بتونم بهت بدمش باید تا دشت نزدیک هاگوارتز بیای و باهم به تماشای ماه بشینیم 
          حواست باشه گم نشی مثل من که بارها توش گم شدم ...
          و حالا بهت تقدیمش میکنم 
          امید ارم حداقل با دیدن بخش شخصیت ها دوست داشته باشی نگاهی بهش بندازی کیوتی؛) 
          https://www.wattpad.com/story/285885076?

hastisamiei1384

سلام لاوم من يه فيك استريت مينويسم خوشحال ميشم ازش حمايت كني و بهش سر بزني❤️❤️
          
          فرقي با مرده ندارم
          به لباس سفيد بلند تو تنم نگاه كردم
          دارم ازدواج ميكنم
          اين بدترين شب زندگيه منه
          اين شب كه تموم بشه من ميميرم
          جلو اينه ايستادم
          صورتم بيروح بود و به زور ارايش يكم رنگ به خودش گرفته بود
          لباس بلند و پف دار تو تنم بود
          در اتاق باز شد
          چشمام كه حالا پر اشك شده بودن رو بستم
          اون از اشك متنفر بود
          و براي منم ديگه اشكي نمونده بود
          صداي پاهاش كه به سمتم ميومد رو شنيدم
          چشمام رو باز كردم و به اصطلاح همسرم نگاه كردم
          لبخند عميقي زد و شروع كرد به دست زدن
          همونطور نگاهش ميكردم و سعي ميكردم حالتم معمولي باشه 
          + براوو براوو همسر زيبام
          هيچي نگفتم
          اومد پشت سرم
          نفساش به گردنم ميخورد و حالمو بد ميكرد
          بزور سعي ميكردم ريكشني نشون ندم
          نوك انگشتاشو از پايين به بالاي دستام كشيد
          مور مورم شد
          شروع كردم به لرزيدن
          نفسمو حبس كردم تا هق هق نكنم
          سرشو اورد كنار گوشم و زمزمه كرد : بلاخره امشب ماله من ميشي
          تنم داشت ميلرزيد
          حالم بد بود
          با لحن اروم كه فقط خودم التماسشو ميفهميدم گفتم : بس كن لطفا
          
          ‏https://www.wattpad.com/story/217335972?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create_story_details&wp_uname=hastisamiei1384&wp_originator=DlY2dG7x7OzVqdyaSfmoOYTQYf4MxlS5W5pcsQf%2Bf5Qeb27fNX2UGAl%2BjIAGlDvantE%2BvmrFt2wFa5gE8PmKb42GWh%2F4btmI2PSxIebkLv46nvQPVjEZDdL0ZPaDy0tA

he_callsme_Nahal

سلام دوست من! 
          خوشحال میشم وقت زیباتو، و نگاه قشنگتو صرف خوندن رمان های من هم بکنی ^-^ 
          
          مطمئنم خوشت میاد... ایرانی و عاشقانه اند و همه ی داستان رو خودم ساختم. 
          الان دوتا شون کامل شده و یک رمان درحال آپ دارم. 
          حتما نظرتو راجبش بهم بگو و به دوستات که از این سبک خوششون میاد معرفی کن❤❤
          
          https://www.wattpad.com/story/242360527

vns_scrptr14

از همتون خیلی خیلی ممنونم. امروز آنترس مالفوی به 1kریدز رسید❤ برای همینم میخوام به عنوان سوپرایز یه پاورقی به داستان اضافه کنم که به عنوان یادگاری از امروز نگهش داریم.