Sign up to join the largest storytelling community
or
صدای آبشار رو که شنید به قدمهاش سرعت داد. میدونست اینجا میتونه پیداش کنه. زل زد به آب روون. سایه کج و موج خودش رو میتونست ببینه اما اونی که باید رو نه. قفسهی سینهاش تیر میکشد... دل تنگی همیشه...View all Conversations
Story by yasamin4444S
- 1 Published Story
خالیتر از خلا [زیام]
311
60
4
ما گیر افتادیم. جز سیاهی رنگی دورمون نیست و ناامیدی تنها امیدمونه واسه زنده موندن. اگه آخر این تونل نوری میب...