zahrazardai8q
نمیدونم اهمیتی داره نوشتنش یا نه ولی احساس میکنم یه توضیحی بدهکارم همه ما یه شکست عاطفی سنگین توی زندگی مون داریم دقیقا بعد اون شکست شروع میکنیم به شناختن ورژن جدید خودمون به آدمی که بعد اون شکست تبدیل شدیم به ساختن یه هیولا قوی توی همین پروسه ساختن خودم بعد اون اتفاق دانشگاه قبول شدم و رشته حقوق به شدت برام سنگین بود و هست از فندوم خیلی دور شدم خیلی زیاد در حدی که هفته ای یه بار اخبارو چک میکردم راستش تصمیم داشتم بوکامو پاک کنم ولی دلم نیومد گفتم شاید یه روزی برگردم و برگشتم و قرار ادامه بدم و کار نا تموم و تموم کنم وقتی از اینجا رفتم نوزده سالم بود و کمتر از ده روز دیگه میشه ۲۱ سالم چقدر عجیب و قشنگ و غم انگیز برای همه تون یه زندگی پر از عشق یه جیب پر از پول و آرامش خیال آرزو میکنم هیچی تغییر نکرده مثل قبلا اگه نیاز به هم صحبتی دارین در پیوی من رو بهتون بازه بدون قضاوت بدون نصیحت و فقط به عنوان یه گوش شنوا عاشقتونم ❤️