دلقکه افسرده یا توتیای دیایی

64 18 0
                                    

بهم گفتن پر حرف.
بهم گفتن اعصاب خورد کن.
مسخرم  کردن.
پس من یه روز چشمامو باز کردم و فهمیدم نباید حرف بزنم.
چون اگه حرف بزنم اذیت میشم.
پس سکوت کردم
اما می‌دونی چی شد؟
بهم گفتن لال.
بهم گفتن افسرده.
نمیخواستم افسرده خطاب شم.
پس سعی کردم حرف بزنم و بامزه باشم.
چرت و پرت گفتم و سعی کردم بخندونمشون.
نمیتونی حدس بزنی چی صدام زدن.
میتونی؟
معلومه!
بهم گفتن زیادی سرخوش.
بهم گفتن دلقک.
فهمیدم اونا خودشونم نمیدونن از بقیه چه انتظاراتی دارن و بین چرت و پرتاشون خودمو پیدا کردم.
پس شروع کردم  «خودم» بودن رو.
حسه قشنگیه!
دیگه نه دلقکم نه افسرده. توتیام، یه توتیای دریایی.

_میلا✨☁️

✨توتیای دریایی🌊Where stories live. Discover now