𝐆𝐎𝐈𝐍𝐆 𝐒𝐂𝐄𝐍𝐀𝐑𝐈𝐎_𝐂𝐇𝐀𝐄𝐍𝐍𝐈𝐄

1.9K 100 8
                                    

نگاهی به منظره ی زیر پاهاش انداخت و سعی کرد همشو بخاطر بسپره.
کی میدونه؟
شاید بعد از مرگ هم خاطرات برات زنده باشن.
خاطرات کوچیک اما به یادموندنی.
مثل لبخندی که همیشه پیرمرد گل فروش سر سرخیابون بهش میزد.
الان که به ته‌ دفتر زندگیش نزدیکه
ممکنه کسی با به یاد آوردنش لبخند بزنه؟
فکر کنه کسی ام بود و الان نیست.
اما وجود داشت.
نفس میکشید.
حرف میزد.
میخندید.
راه میرفت.
اما آخرای راه
گریه میکرد.
درد میکشید.
راه خونه رو میدوید.
کسی ممکنه یادش کنه؟
اصلا زندگی بعد از مرگ چطوریه؟
درد نمیکشی؟
همه چیز پر از شادیه؟
لازم نیست بخاطر چیزی حسرت بخوری؟"
صدای باز شدن در و دویدن کسی از پشت سر حواسش و از پاهای معلق شدش گرفت.
الان خیلی دیر نبود؟
_رز!
برگردوندن سرش یعنی دیدن یه جفت چشم ملتمس.
اصلا التماس چرا؟
فرار کردن که خواهش و تمنا نمیخواد....
نگاهی به آسمونِ گرفته کرد.
توهم زده بود یا واقعا ابرا اماده ی باریدن بودن؟
آفتاب که یکم پیش تو آسمون بود....
ابر ها هم برای مهمونی اومده بودن؟
+میخوام بدونی اگر اینجا وایسادم،از سر ترسیدن نیست.
من این زندگیو میخواستم.
تا همین چندساعت پیش میخواستم.
اما نمیشه.نمیخواد که بشه.
میدونی غرق شدن تو خودت و تاریکی چطوریه جنی؟
مثل رفتن تو معدن میمونه
میدونی تاریکه اما تلاش میکنی کار کنی حتی با نور کم.
اما وقتی که حادثه‌ی کوچیک بشه و معدن فرو بریزه،نور تو هم میره.
کاملا تاریکه و تو غرق تاریکی میشی.
الان به من بگو دوست من
چرا اون حادثه ای شدی که قرار بود برای من تاریکی بسازه؟
بالاخره تصمیم گرفت به دختر نگاه کنه.
این فاصله حتی ده متر هم نبود اما چرا انقدر
دور بود؟
چشمهای قرمز و پف کرده اش خبر از ناراحتی و گریه میداد.
گریه چرا؟
صدای گرفته‌ی دختر حواسشو جمع کرد.
-به من......به من باید گوش کنی.....همه چیز انقدربد....انقدر بد نباید باشه.
من نمیخواستم.....
نمیخواستم اینطوری همه چیو بفهمی!
رز با کمک دستاش خودشو بالا کشید و لبه‌ی بوم وایساد.
حالا که از حالت نشسته دراومده بود چرا ارتفاع انقدر براش قشنگ تر شد؟
جنی جیغ کشید- نمیتونی همچین کاری بکنی.نمیتونی منو تو این عذاب بزاری و بری.حقشو نداری.
دوست نداشت نگاهشو از آسمون بگیره
اشکالی نداشت اگر به دختر دیگه نگاه نمیکرد؟
_اگر فکر کردی نفهمیدم که تلفنت روشنه و خودت لحظه به لحظه بیشتر نزدیکم میشی مشکلی نیست.فقط میخوام بدونی کسی نمیتونه نجاتم بده.سقوط از اینجا فقط یه بخش کوچیک از سناریوی بزرگیه که برای رفتن چیدم.
میدونی چندبسته قرص و خوردم که مطمئن بشم حتی اگر کسی این بالا تونست نجاتم بده
خودم از درون سقوط میکنم؟
قهقه ی بلندش فضارو سرد تر میکرد.
این سرگیجه‌ی کوچیک دیگه چی میگه؟
دستاشو تو جیب سوییشرت مشکی رنگش فرو برد.لمس اون جسم تیز قهقه‌ی دیوانه وارشو به لبخندی که کم کم محو شد داد.
جنی با اروم شدن رز بهش نزدیک شد.
+رزی.لطفا.اینکارو نکن. میدونم نمیتونم ازت خواهش کنم بهم گوش کنی.حقشو ندارم.اما لطفا.لطفا خواهش میکنم اینکارو نکن.
رز با برگردوندن سرش و نزدیک شدن دختر از لبه‌ی پشت بوم پایین پرید.فاصله‌‌ای که الان داشتن کمتر از پنج متر بود.
چرا هنوزم دور بنظر میرسید؟
فقط چندثانیه طول کشید که روبروی هم بایستن.
جنی خیلی محتاط نزدیکش میشد.دختر نیشخند کوچیکی زد.
ازش ترسیده بود؟
حق داشت.
رز با باز کردن دستش دخترو به آغوش کشید.
-جنی.
من تنها بودم
تو تنها بودی
ما شدیم خانواده ی همدیگه
انتظار داری تنها این مسیرو طی کنم؟
مگه بدون تو میشه؟
جنی با وحشت سعی کرد خودشو عقب بکشه.
اما قبل از اون رز با دراوردن چاقوی نقره ای رنگ از جیبش و فشردن اون به قلب دختر اونو تو بغلش گیر انداخت.
ناله‌ی پر درد جنی با قطره اشک تنهایی که از چشم رز پایین ریخت همزمان شد.
+من.....من....و ب...ببخش
زمزمه آخر دختر و افتادن جسم بدون زندگیش به زمین قسمت قشنگی از سناریوی رفتن بود.
رز به جنی نگاه کرد.چشماش رو به آسمون بود و نم نم بارون رو بدنش میفتاد.
بارون؟
نگاهی به اطرافش انداخت و متوجه خیس شدن همه جا شد.
به سرگیجه ی شدت گرفتش اهمیتی نداد.
دوباره سمت لبه‌ی پشت بوم رفت و بالاش ایستاد.
درسته که تو بارون مردن جزو سناریوی رفتن نبود‌
اما جذاب بود.
لبخندی به دستای خونیش زد.
-دیگه تموم شد.
این اشتباه و من انجام ندادم.
اما درستش کردم.
چشماشو بست و با بازکردن دستاش خودشو به سمت انتها هل داد.
سناریوی رفتن به آخر رسید....

"عصر دیروز دختر 24 ساله ای به اسم پارک رزی با پریدن از روی ساختمان تجاری لوته خودکشی کرد. همچنین جسد دختری 25 ساله به نام کیم جنی با چاقویی در قلبش در پشت بوم این ساختمان پیدا شده. از شواهد به دست امده و تحقیقات بنظر میرسد پارک رزی دختری که خودکشی کرده است قبل از خودکشی ،کیم جنی را به قتل رسانده است.
با تحقیقات بیشتر انگیزه این قتل و خودکشی،خیانت کیم جنی با دوست پسر پارک رزی به او است.
پزشکی قانونی با بررسی و ازمایش های بیشتر متوجه دوز زیادی قرص ارامش بخش که در خون پارک رزی وجود داشت شده اند. بنظر میرسد که پارک رزی قبل از پریدن از ساختمان،مقدار زیادی قرص مصرف کرده است. پرونده هنوز برای تحقیقات بیشتر،باز میباشد."

Blackpink Where stories live. Discover now