Prologue

191 43 1
                                    

مژه های بلندش که سایه شون روی گونه هاش افتاده بود، لبهای برجسته ای که با رنگ پریدگی صورتش کاملا تضاد داشت و به سرخی میزد و موهای خرمایی رنگی که روی پیشونیش پخش شده بودن. 
همه ی اینا مثل یه پروانه از ذهنش عبور کرد، جه بوم توی چهره ی اون پسر خاطراتشو میدید،  شایدم گذشته ی به فراموشی سپردش رو!
┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

"جینیونگ... چی میشه اگه بهت بگم عاشقت شدم!؟"

جه بوم لبشو از داخل گاز گرفت و خودشو برای دریافت هر واکنشی از اون آماده کرده بود.حتی اگه با یه لگد توی شکمش از تخت پرتش میکرد پایین هم تعجبی نمیکرد!

┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈
جه بوم با حس دستای جینیونگ دور کمرش و اینکه در تلاش بود تا بتونه هیکل درشت اونو تو آغوش خودش بکشه فاصله ی کمتر از 5 سانتی متریشون رو پر کرد و آروم و طولانی لبهاشو بوسید.

┈┈┈┈┈✤┈┈┈┈┈

جینیونگ عاشق اعتماد کردن به جه بوم بود. عاشق اعتماد کردن به هر بلایی که اون میخواست توی اتاق عمل سرش بیاره. حتی شاید عاشق اعتماد کردن به عشقی که داشت بهش نشون میداد.

هاااای😄 بِری تون اومده با یه مولتی شات سه پارتی😎 از الان بگم ووت و کامنت فراموشتون نشه و البته ووت هر پارت کمتر از 30 تا باشه پارت بعدی آپ نمیشه گفته باشم🤨
منتظر باشین❤️😉

Trust My Love || JJPWhere stories live. Discover now