Part 3

167 48 31
                                    

این یه دعوت بود که میزبانش لبای خوش فرم و زیبای اون بودن که رد کردن همچین دعوتی توسط هر آدمی دیوانگی محض بود.

جه بوم هرچی لباشو میچشید بیشتر از قبل حریص میشد و دور از انتظارش نبود که عضوش شروع به سخت شدن بکنه.

جه بوم بین پاهای جینیونگ ایستاده بود و همین باعث می‌شد عضو سفت شدش به جینیونگ برخورد کنه و اونو هم به درد خودش مبتلا کنه.

ازش جدا شد و با بیرون اومدن لباش از بین لبای اون که به شدت در حال مکیده شدن بودن صدای بلندی ایجاد شد.
درحالی که نفس نفس میزد میخواست آخرین درخواستش از جه بوم رو به زبون بیاره.

"خودت میدونی که چی میخوام"

جه بوم چشماش تا آخرین اندازه گرد شد و با لکنت جوابشو داد.

"اما... اینجا؟؟تو دیوونه ای"

"دیوونه ام چون نمیدونم بعد عمل زنده میمونم یا نه، فقط میخوام تجربش کنم"

جه بوم ازش فاصله گرفت و به سمت در اتاق رفت، درو بست و قفلشو چرخوند.

به سمت جینیونگ برگشت و از پشت سرش پرده رو گرفت و کشید. بعد از چک کردن مسائل امنیتی دوباره به جایی که بود برگشت و رو به روش ایستاد و دستاشو دور کمرش گذاشت.

جینیونگ پاهاشو دور کمرش حلقه کرد و جه بوم با یک حرکت اونو بلند کرد و مسافت پنجره تا تخت رو بدون اتلاف وقت با بوسیدن همدیگه طی کردن.

قبل اینکه روی تخت بذارش ازش جدا شد و باهاش حاجت تمامی کرد.

"قول نمیدم این آخرین تجربت باشه پس دیگه فکر مردن به سرت نزنه"

با تموم شدن حرفش آروم جینیونگ رو روی تخت گذاشت و روپوشش رو در آورد و روی میز پرت کرد. روی تخت رفت و دوباره شروع به بوسیدنش کرد و با یکی از دستاش دکمه های پیرهن گشاد جینیونگ رو باز کرد.

به تخت کوچیکی که جا به اندازه ی کافی برای دیوونه بازیشون نداشت لعنت فرستاد و پتوی مزاحمی که دور دست و پاشون پیچیده بود رو از تخت پایین انداخت.

با دیدن گردن سفیدش خم شد و گاز ریزی از گردنش گرفت و جینیونگ ناله ی کوتاهی از درد کرد.
جه بوم دست خودش نبود اون پسر زیادی سکسی بود
بوسیدن تمام نقاط بدنش اونقدر لذت بخش بود که نمیتونست ازش دست بکشه و بیشتر ازین پیشروی کنه.

"بهتره هرچی دلت میخواد نگام کن چون از فردا قراره یه شکاف زشت روی سینم بخوره"

جه بوم از روی بدنش بلند شد و به سمت لبای خوش فرمش رفت.

" شک ندارم که با وجود اونم زیبایی"

هولش داد و از لباش جداش کرد جاشو با جه بوم عوض کرد و روی شکمش نشست، خم شد ولباسی که تا آخرین دکمش بسته شده بود رو با حرص باز کرد.

Trust My Love || JJPWhere stories live. Discover now