همه پسرا وسایل هاشونو آورده بودن و توی اتاق هاشون چیده بودن.
با حرف کیونگسو که گفته بود میخوان بقیه ماجرا رو بگن دور هم نشسته بودن.
اما اینبار هیچکدوم حرفی نمی زدن و به کای نگاه نمی کردن.
بکهیون با ناراحتی روی مبل دونفره کنار چانیول نشسته بود و هیچ جوره به
کای محل نمی زاشت.
فضای سالن خیلی خفه بود و کای کم کم داشت عصبی میشد.
نمی دونست چه اتفاقی افتاده و اونا هم جوری نگاهش می کردن انگار اشتباهی مرتکب شده!
هرچی بیشتر بهش فکر می کرد بیشتر عصبی میشد و داشت کنترل کردن خشمش سخت می شد!
سو با دیدن حالت های کای سریع سمتش رفت:
_اول درباره عمارت کیوهیون و ماجرای من بگو بعد هم از اولین نقشه براشون میگیم!
سعی می کرد نفس عمیق بکشه تا بخودش مسلت بشه. وقتی احساس کرد آروم تر شده شروع کرد.
_سو بخاطر اتفاقاتی که برای خانوادهامون افتاده بود تا مدتی تحت فشار بود و نمی تونست خوب صحبت کنه، اما من بهش کمک کردم و کم کم داشت خوب می شد.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که سو یه دفعه آروم و ساکت شد! اون شب هم بهتون گفتم کاملا از کیوهیون دوری می کرد و از اتاق بیرون نمیومد. ترسیده بود و حرف نمی زد.
وقتی بهم گفت عمارت کیوهیون شنود میشه تعجب کردم. گیج شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم، بدتر از همه به کیوهیون اعتماد داشتم.
کیونگسو هر روز بدتر می شد و هرکاری می کردم حرفی نمیزد.
یه روز بدون اینکه کیوهیون بفهمه به کمک مینهو که اون موقع منشی کیوهیون بود از عمارت بردمش بیرون!
کای ساکت شد تا خود کیونگ توضیح بده.
_نصف شب بود که از خواب بیدار شدم. صدای تمین که همیشه همراه کیوهیون بود رو میشنیدم که دقیقا پشت در اتاقم ایستاده بود.
داشت از پشت تلفن دستور می داد که یه نفر رو بدون اینکه کای متوجه بشه بیارن تو.
اون روزا کای هر روز و هرشب بی وقفه تمرین های سخت انجام می داد تا برای گرفتن انتقاممون آماده بشه...بخاطر همین شب ها تا دیر وقت توی سالنی که توی حیاط و جدا از عمارت بود تمرین می کرد.
با فهمیدن اینکه دارن یه نفر رو از کای قایم میکنن کنجکاو شدم و بعد از رفتن تمین منم آهسته دنبالش رفتم.
همینطور که بعضی هاتون می دونید عمارت کیوهیون خیلی بزرگه و اتاق زیاد داره .
اتاق مینهو روبه روی اتاق کیوهیون هست و مینهو اون موقع پیش کای بود. در اتاقش باز بود و من همونجا پشت در منتظر موندم.
YOU ARE READING
REVENGE / انتقام
Fanfictionکیم جونگین مافیای اصلی آسیا، به دنبال انتقام گرفتن از وزیر کره جنوبیه، کسی که خانوادش رو به قتل رسونده جونگین تلاش میکنه با دوست پسرش و گروهی که تشکیل میده انتقام بگیره اما #گلاویز شدن با دو شخصیت متفاوت خودش تمام نقشه هاش رو بهم میریزه..‼️ کیونگسو...