چند دقیقه از بیرون رفتن پسرا از اتاق گذشته بود اما کای و کیونگسو هنوز هم رو به روی مانیتور نشسته بودن.
کیونگسو آروم و بی حرف بیشتر تو آغوش کای فرو رفت.
اگه میخواست صادق باشه باید میگفت احساس ناامنی میکنه، به این فکر میکرد که از این به بعد چه اتفاقی قراره بیفته، میتونن موفق بشن، همه چیز خوب پیش میره؟با نوازش دست کای روی موهاش به خودش اومد و آه عمیقی کشید.
_چرا ناراحتی؟
با صدای آرامشبخش کای برگشت سمتش و توی چشم هاش خیره شد:
_میترسم...
_از چی؟حرکت های نرم دست کای توی موهاش باعث شده بود چشمهای درشت و زیباش خمار بشن.
_از اینکه آخر این ماجرا خوب تموم نشه...
کای با صدای زیری جواب داد:_این ماجرا جوری که من میخوام تموم میشه... باید جوری که من میخوام تموم بشه!!!
آروم صورتش رو با صورت کای مماس کرد.
نفس های گرم کای روی لب هاش پخش میشد و حواسش رو پرت میکرد.
دست گرم کای رو، روی رون های خودش احساس کرد که به طرف خودش بر می گردوندنش.حالا رو به روی هم بودن و روی رون های کای نشسته بود و دست هاش روی شونه های پهن و محکمش بودن، دستای کای دور کمرش پیچید و اونو جلوتر کشید.
ضربان قلب کیونگسو سرعت گرفت و مسخ شده به چشم هاش خیره شد.آروم پهلوهای کیونگسو رو نوازش کرد:
_کیونگسوی من...
اگه هر اتفاقی بیفته، اگه مایل ها ازت دور باشم، اگه حتی کیم جونگین نباشم... وقتی بفهمم مشکلی داری و توی خطری من همیشه میام!
سو کوچولوی من باید بدونه که کیم جونگین همیشه هست.
حتی اگه من فرو ریخته باشم، بازهم بخاطر سو کوچولوم بلند میشم و قوی تر ادامه میدم.چشمای خیره کننده کیونگسو از حلقه های اشک درونشون برق میزدن و نوک بینیش قرمز شده بود.
چکیدن اولین قطره اشکش مصادف شد با بوسیده شدن رد اون توسط جونگین..._برای ریختن این اشک ها بیش از حد با ارزشی...
با تموم شدن جمله کای سرشو توی انحنای گردنش فرو کردو باصدای بلند گریه کرد:_م... متاسفم جونگینااا...امیدوارم منو ببخشی. معذرت می...میخوام...
کیونگسو رو محکم تر از همیشه به خودش چسبوند و کمرش رو نوازش کرد.
مهم نبود اگه نمیدونست کیونگسو بخاطر چی ازش معذرت میخواد. اون فقط میخواست کیونگسو کوچولوش آروم بشه و دوباره قلب های خیره کنندش رو بهش نشون بده.(معذرت خواهی کیونگسو بخاطر حرفایی بود که چند شب پیش به جونگین زد، و جمله "حتی اگه جونگین نباشم" بخاطر این توسط جونگین گفته شد چون از وجود بیماریش مطلع شده)
***
بکهیون و لوهان با عجله خودشونو توی حیاط ویلا پرت کردن و باسناشون رو از شدت خوشحالی و هیجان به هم کوبیدن.
YOU ARE READING
REVENGE / انتقام
Fanfictionکیم جونگین مافیای اصلی آسیا، به دنبال انتقام گرفتن از وزیر کره جنوبیه، کسی که خانوادش رو به قتل رسونده جونگین تلاش میکنه با دوست پسرش و گروهی که تشکیل میده انتقام بگیره اما #گلاویز شدن با دو شخصیت متفاوت خودش تمام نقشه هاش رو بهم میریزه..‼️ کیونگسو...