گریشا

33 2 0
                                    

شاید به وقتش خوشبخت می شدیم.مردم هر روز عاشق می شدند.جنیا و دیوید.نادیا و تامار.ولی خوشحال بودند؟همان طور می ماندند؟شاید که عشق خرافه بود و دعایی که ما می خواندیمش تا حقیقت تنهایی را عقب برانیم.سرم را بردم عقب.ستارگان انگار به هم بسیار نزدیک بودند اما درواقع میلیون ها مایل از هم فاصله داشتند.
در نهایت شاید عشق فقط یعنی سوختن در حسرت چیزی بی نهایت تابناک و تا ابد دست نیافتنی.
گریشا۳ صفحه۲۰۶

Night Vale✨🕊️Where stories live. Discover now