part 4

432 83 10
                                    

یک هفته گذشته بود ولی یونگی به هوش نمیومد. دکتر ممنوع الملاقاتش کرده بود. هوسوک و پدر یونگی هر چقدر اعتراض کردن تهیونگ توجهی نکرد. هوسوک مجبور شد برگرده سر کارش. مطمئنا یونگی اگه اونو اینجا میدید بیشتر عصبی میشد. شبا توی حیاط بیمارستان ساعت ها میشست. تهیونگ وارد icu شد. وضعیت یونگی رو چک کرد.

تهیونگ: انقدر استراحت نیاز داری که حتی نمیخوای چشمات رو باز کنی؟

تهیونگ چی میدونست؟ یونگی میخواست حتی هیچ وقت چشماشو باز نکنه.

تهیونگ: هیونگ سطح هوشیاریت به اندازه کافی بالاست که بدونم خیلی وقته به هوشی. بیشتر از این نمیتونم از بقیه دورت کنم. میدونی که؟ آخرش باید باهاش رو به رو شی.

یونگی: من فقط میخوام هیچکسو نبینم.

تهیونگ: راه راحت تری بهت پیشنهاد میکنم.

یونگی همونطور با چشم بسته صدا درآورد: هوم؟؟

تهیونگ: میتونم الان برگه ترخیصت رو امضا کنم و  بفرستمت سفر ولی بدون وسایل. فکر کنم انقد پول داشته باشی که مشکلی پیش نیاد.

یونگی: امضاش کن.

تهیونگ: لباسات رو میگم برات بیارن.

هوسوک یقه تهیونگ رو چسبید: تو به چه حقی مرخصش کردی؟

تهیونگ: من دکترشم هیونگ. دکترش. این یعنی حق دارم این کارو کنم.

هوسوک: چرا به من خبر ندادی؟

تهیونگ: تو اون برگه نسبتی ازت نوشته نشده بود.

پدر یونگی: بازم فراریش دادی کیم تهیونگ. این بار دومته. اون سال هم فرستادیش توی تنهاییش که پسرم این بلا سرش اومد.

تهیونگ پوزخند زد: فکر کنم کلماتتون رو بدون فکر انتخاب میکنید جناب مین. البته توی این وضع بهتون حق میدم ولی فراموش نکنید یونگی الان نتیجه شما دو نفره. نه من نه هیچکس دیگه.

یک ماه تمام تلفنی دستورات رو به منشیش و جین میرسوند. هیچکس رییس رو ندیده بود و نمیدونست کجاست. هوسوک روانی شده بود. هر روز شلخته تر از قبل میومد سر کار. به  حدی رسید که جین اون روز فرستادش خونه و بهش گفت قرار نیست اعتبار و نظم شرکت رو خراب کنه. بهش فرصت داد تا قبل ۱۲ بره مرتب کنه خودشو و برگرده وگرنه نامه اخراجش رو خودش میگیره از یونگی. هوسوک فکر نمیکرد این کار چقدر براش خوب بود. فقط وقتی برگشت بهش گفتن یونگی توی امفی تئاتر جلسه گذاشته. هوسوک وارد شد و انقد محو یونگی شده بود که یونگی مجبور شد بهش تذکر بده.

یونگی: جناب جانگ الان تشریف آوردید سر کار؟

جین: یه مشکلی پیش اومده بود داخل شرکت نبودن.

یونگی سر تکون داد و اشاره کرد به صندلی ها: لطفا بشینید. همونطور که میگفتم بابت این غیبت معذرت میخوام. مشکلات سلامتیم شدید بود و من نیاز به ریکاوری داشتم. الان که برگشتم امیدوارم در انجام کار ها خللی ایجاد نشده باشه. از جناب کیم سوکجین و خانم جونگ هم ممنونم که در نبودم خوب عمل کردند و دستوراتم به خوبی اجرا شده. همگی ممنون. میتونید برگردید سر کارتون.

We Best LoveWhere stories live. Discover now