Part 5

103 41 6
                                    

Dear Michael

ببخشید که نتونستم این چند روز واست بنویسم
تو این چند روز حتی توان اینو نداشتم از تخت تکون بخورم
خیلی خستم مایکل
میگن وقتی کسیو از دست میدی فقط روزای اول سخته ولی بعدش کم کم عادت میکنی بدون اون سر کنی
پس چرا من عادت نمیکنم؟
چرا هرروز دارم بیشتر تو این باتلاق فرو میرم؟
تاریکی روز به روز داره بیشتر منو توی خودش فرو میبره
شکایتی ندارم ازش حقمه
من لایق این نیستم نور و روشنایی به زندگیم بتابه
من بدون تو هیچی نیستم
احساس میکنم وجودم خالی شده

امروز کلوم اومده بود پیشم
خیلی نگرانمه ولی من لایق این همه توجه ازشون نیستم
باعث شدم همه نگران من بشن و این اذیتم میکنه
اونا کارای مهم تر از من دارن
مگه من کیم؟ بجز اینکه شدم مایه عذاب بقیه

میدونی مایکل
این من بودم که باعث شدم تو کات کردنتو بذاری کنار
ولی حالا من خودم کسیم که باید با این نیرو مقابله کنه
نمیتونم
نمیتونم مبارزه کنم
درد حقمه
امروز با مشت کوبیدم تو آیینه اتاقم
تیکه های خورد شدش دستمو بدجور برید و مایع قرمز رنگ از روی پوستم میومد بیرون
فرش اتاقم با خون یکی شده
ولی درد و سوزشش واسم لذت بخشه
از اون بی حسی و numb بودن فاصله گرفتم

*لوک همینگز، 7 سپتامبر 2018*

Ghost Of You [Muke]Where stories live. Discover now