(خیابون شلوغ بوسان)
دستشو تویه موهای لختش کشید
امروز نمیخواست خاطرات بچگی ک براش خیلی مزخرف بود رو به یاد بیاره بیش از اندازه خسته بود
مثل یه پسر بالغ ساکت و اروم به تلویزیونی ک تویه ویترین فروشگاه بود نگاه میکرد
اون برنامه مورد علاقه اش بود
همیشه بعد از اینکه از سرکارش میخواست بره به سمته کلبه اون مسابقه اسکیت سواری رو میدید
اما اینبار با دیدن یه فردجدید وسیاه پوش دهنش باز موند و تنها جمله ایی که به ذهنش خطور میکرد رو به زبون اورد
_خیلی خفنه
اون مرد از خودش بزرگتر بود و به خوبی داشت اسکیت سواری میکرد
حرکاتش مجذوب کننده و حیرت انگیز بود
مجری اون رو شوگا معرفی کرد و داشت با اب و تاپ مجری گری میکرد
_وای پسر اون واقعا محشره کله داورها با کارش میخکوب شدن و امتیاز های باور نکردنی بهش میدن اون واقعا تو اسکیت نظیر نداره اگه همینجور ادامه پیدا کنه مدال طلا بخش نوجوانان گرند پریکس تو مشتشه مطمئنم
_پس اسمت شوگاست هوم؟
به شوگا خیره شد
_تو بینظیری مثل یه ماه یعنی میشه یه روزی
دست کوچیکش رویه قلبش گذاشت
_یه روزی مثل تو بشم ؟
پلک هاشو رویه هم فشار داد و قطره های اشکش رو پاک کرد
_تو الگوی من شدی شوگا میخوام مثل تو بشم اگه تو تونستی..
سرشو بالا گرفت
_پس منم میتونم
...
(چند ساعت بعد _ محوطه یخی اسکیت سواری)
بعد از اون حرکت بازم افتاد
_59 بار
درسته....59 بار......59 افتاد و میخواست دوباره اون حرکت ک اسمش سالکوف چهار گونه بود رو بره
درسته سالکوف....جیمین حتی قبل از اینکه شوگا الگوش بشه سعی میکرد تحقیقات وسیع و مهمی راجبه اسکیت انجام بده و همه حرکاتو به خوبی یاد بگیره
حتی بیشتر اوقات سرکار پاره وقتش حرکاتو مرور میکرد و تو اوقات فراغت مطالعه میکرد
_طبق گفته کتاب باید حرکاتم مثل یه پر نرم و لطیف و زیبا باشه
اینو بار ها با خودش میگفت و سعیشو میکرد
براش مهم نبود ک الان هوا تاریک میشه
برای یه بچه یتیم موندن بیرون مسئله بی اهمیتی بود
بخصوص ک الان تعطیل بود و راحت میتونست اسکیت سواری کنه
حرکاتشو ادامه میداد چرخید
چرخشش رو ادامه داد ولی زیاد نبود
رو زمین یخی افتاد
_لعنتی
دوباره بلند شد
_60 بار
دوباره ادامه داد و انقدر ادامه میداد و میوفتاد ک شمارش از دستش در رفت و یادش اومد
_120 بار جیمین
دوباره بلند شد
_تو میتونی پسر میتونیییییییی
دوباره برای بار اخر امتحان کرد و دعا میکرد بتونه
_میتونی میتونی میتونی جیمیییییییین
درحال چرخش اسم شوگا رو فریاد زد و با یاد اوری اون حرکتشو تموم کرد
تعجب کرد
_ت..تونستم...تونستممممممممممم اون سالکوف لعنتی رو زدممممممممممم
_افرین جیمین تو تونستییییییی
اینو با خودش گفت و به اسمون نگاه کرد
_شوگااااااا من بهت میرسمممممم و قسم میخورم الگوی من...
دستشو رو قلبش گذاشت
_من بهت نمیبازمممممممم
_و قسمممممم میخورم شوگا
_ تو بهم افتخار میکنیییییییییی
_ و این هدف منههههههه
شاید این حرفا برایه یه پسر نوجون زیادی بود ولی این حرفای دل جیمین بود
پسر بچه اییه ک الگوش شده بود یه مرد مومشکی
مردی به اسم شوگا
YOU ARE READING
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒆
Romance»»----- - -----«« نام فیک: تغییر کاپل اصلی:یونمین کاپل فرعی: ژانر: ورزشی_رومنس_زندگی نامه_اسمات_هپی اند خلاصه : شاید بنظرشون این یه کار بچگانه و عجیب باشه ولی اپلود اون ویدیو شاید در جدیدی تو دنیایه جیمین ۱۷ ساله باز کنه و باعث یه اتفاق بشه یه ت...