راوی:
بعد از نیم ساعت دکترشخصی ته بالا سرش بود و داشت معاینش میکرد.
~یونگی یه لحظه بیا باید باهات حرف بزنم
&باشه
~ببین این دفعه خطر از بیغه گوشش رد شد اما دفعه بعدی که تو استرس قرار بگیره یا فشار روحی و حمله عصبی قول نمیدم زنده بمونه
(بچم داره از دست میره🥺تهیونگ لاورا اجازه دارید اینجا هر فوشی به من یا زن سابق تهیونگ بدین😂😔)
&وای از دست این پسر باشه مراقبشم،قرصی دارویی چیزی نمیخواد براش بخرم؟
~چرا یدونه ارام بخش مینویسم برو بخر براش تزریق کنم یه قرص هم هست برای کاهش استرس اونم مینوسم براش بخر.
&اوکی
بعد از یه ربع یونگی برگشت وقرص و امپول رو به دکتر سوکجین داد.
&بیا جین
~مرسی
بعد از دادن دار‌و ها به جین از اتاق خارج شد و پیش دوست پسرش رفت.
&هییی......جیمین تو فکری چیزی شده عزیزم!؟
^اَههه...نه چیزی نشده فقط باید زنگ بزنیم به شرکت جئون بگیم تهیونگ حالش بده چون فردا باید بره سرکار.
&اوکی من شماره جئون رو دارم بهش میگم.
^مرسی
جیمین بعد از تشکر از یونگی بوسه ای روی گونش گذاشت.
بعد از تشکر شیرین جیمین،یونگ گوشی شو در اورد رفت تو قسمت چت ها:
گربه ی خسته:
سلام جونگکوک
خرگوش چموش:
سلام
کارم داری؟
گربه ی خسته:
اره
میخواستم بگم تهیونگ فردا نمیاد سرکار
حالش بد شده دکترش گفته باید استراحت کنه
خرگوش چموش:
وای چرا ادرس بده من الان میام / وای چرا/
باشه بهش مرخصی میدم
راستی یونگی نگفتی چی شد تهیونگ اومد
شرکت من اون مگه باباش تاجر نبود مگه باباش نمیخواست
شرکتشو بده به تهیونگ؟
گربه ی خسته:
اره یادم رفت بهت بگم
پارسال تهیونگ با یکی تو رابطه بود
بعد تصمیم گرفتن با هم ازدواج کنن
ولی خانواده تهیونگ کاملا مخالف بودن
بعد از اینکه ازواج کردن تهیونگ
یک شب تهیونگ زنشو تو یک بار
در حال خیانت دید و حالش خیلی بد شد
بعد اون ازش طلاق گرفت و وقتی پدرش فهمید
از خونه بیرونش کرد شرکتو ازش گرفت
و از اون موقع تنها چیزی که تهیونگ داره خونشه و
ماشیناش
خرگوش چموش:
اهان
من برم به کارام برسم خدافظ
گربه ی خسته:
خدافظ
یونگی گوشیش و گذاشت کنارو به سرنوشت سخت و بد تهیونگ فکرکرد اون پسر تحمل این همه زجر رو نداش بعد اون شب که زن سابقشو درحال خیانت دید هرشب یکی رو به فاک میده براشم فرقی نمیکرد دختر باشه یا پسر فقط درد شو با اونا اروم میکرد البته خودش فکر میکنه اروم میکنه ولی هر روز حالش بدتر میشه!!
———————————————
های گایز
این و اپ کردم چون دلم نمی یومد منتظر باشین~_~
من این و دقیقا وسط امتحان های سختم اپ کردم پس فردا امتحان علوم دارم اما این و براتون اپ کردم
امیدوار لذت ببرید✨♥️
YOU ARE READING
My life❤️💦
Actionمن رییس یه شرکت مدلینگ بودم امروز قرار بود یه مدل جدید بیاد برای قرار داد بستن و عکسای خیلی منتظر بودم بیاد تا ببینم چه شکلیه.... ژانر:اسمات شخصیت ها: کاپل تهیونگ و جونگکوک(تهکوک)و جیمین
