دیو و دلبر...!♡
شاهزاده ای مغرور و تسخیر شده و اسیر طلسمی به سیاهی یک دیو!
طلسمی که فقط با یک محبت و به دستان یک معشوق باز میشود!♡
پسرکی که زیباییش زبانزد عام و تام هست!☆
چه میشود عشق در دل شاهزاده جوانه بزند و خلق و خوی خویش را به کل فراموش کند؟!♡...
Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.
🌜آیهان=دلبر🌜
پوست: سفید چشم: آبی مو: قهوه ای حرفه و شخصیت: توی یه شیرینی پزی وسط شهر کوچیکشون کنار ناپدریش کار میکنه!☆ مهربون و دلسوز و آروم!♡
Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.
🌚آیکان=دیو🌚 پوست: برنز چشم: آبی مو: مشکی حرفه و شخصیت: شاهزاده ای اصیل که در قصری باشکوه سکونت داره!♕ مغرور و جسور و با ابهت!☆
خلاصه ای از ماجرای داستان:
پسرکی زیبا... که همگی از زیبایی چشمگیر او در تحیر هستن... شاهزاده ای در پی بدست آوردن او... در حالی که یک جسم سیاه بزرگ او را برای خود میطلبد... او پسرک را دیده و در قلب خود حسی از عشق را حس کرده... و هنگامی که شیشه ی عمر خود را به دستان و چشیدن لبهای یار میبیند... او را اسیر قلب خود میکند و اجازه ی دست درازی به دیگران نمیدهد! همه چیز برخلاف میل و خیال اما واقعی و چشیدنی!☆_♡
سخنان نویسنده ی اکلیلی رمان:
✓ریدرای عزیز این رمان نوشتنش کمی سخته ولی امیدوارم به بهترین نحو براتون بنویسمش و ازش راضی باشین و لذت ببرین!:)♡☆ فقط لطفا قبل از مطالعه ی این رمان به رمانای دیگم سر بزنین و نظراتتون رو بیان کنین و ووت هم فراموش نکنین!:)♡☆
✓این رمان کاملا به معنی عشق اشاره میکنه و خیلی عارفانه و الهام بخشه!♡
✓میخوام این رمان بر اساس ووت و کامنت پیش بره و آخر هر پارت حتما تعداد ووت و کامنت رو لحاظ میکنم!^_^
