꧁Part 7 ⌫

200 43 4
                                    


گایز
چطورین؟!
میدونید که من خعلی دوستون دارم و اگر شماهم منو دوست دارید ووت و فالو فراموش نشه البته میدونم منو دوس ندارید پس اگر فیکو دوست دارید فراموش نکنید که ووت و فالو کنید و با کامنت های قشنگتون انرژی بدید
دوست عزیزم که هر پارت ووت میدی خعلی ممنونم
ʕっ•ᴥ•ʔっ لاب یو 💜🪐
خب دیگه خیلی صحبت کردم برید این پارتو بخونید :)
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
این قسمت : خواب های ناقص

... کوک دست چپش و اورد بالا و یک لبخند زیبا زد
◖اامم.. سلام
هوسوک گیج نگاهش کرد
◖سلام
و به ته نگاه کرد و قیافشو سوالی کرد
◖بیا بشین
هوسوک به سمت صندلیا راهی شد و سعی کرد طوری راه بره که کمر درد بهش فشار نیاره و تهیونگ متوجه لنگ زدنش نشه
اما تهیونگ زرنگ تر از این حرفاست
◖چرا میلنگی؟!
◖اام.. بعدا میگم.. تو اول بگو این پسر بچه ی کیوت کیه؟ .. نمیای اینجا؟ !
◖میتونم؟!
◖چرا که نه بیا.. من اینجام... تهیونگ هم قرار نیست بخورت
جونگ کوک خنده ی ریز کیوتی کرد و با شوق رفت و روی صندلیی که بین تهیونگ و هوسوک بود نشست
◖کی گفته این وسط بشینی؟
◖عه تهیونگ بزار راحت باشه و اول معرفی یادت نره
◖بهت گفته بودم که قراره یه بچه برای تولد خانم پارک بگیرم.. خب این همونه دیگه... اسمش جونگ کوکه
◖اووووو چ اسم خوشگلی ..
و با لبخند سانشاینیش به جونگ کوک نگاه کرد
◖ممنون
به پایین نگاه داشت و تشکر کرد
◖به نظرت یه بچه برای تولد زشت نیست؟! اخه یه جوریه
◖نمیدونم .. هوسوک مگه ما فردا اجرا نداریم نمیخوای تمرین کنی؟
◖ته ته به جان تو کار داشتم بعدا بهت میگم چی شد الان نمیشه
و با چشم هاش به جونگ کوک اشاره کرد
◖ته ته؟!
جونگ کوک با تعجب پرسید
◖اره دیگه من دوست صمیمیه تهیونگم و چون اسمش برام یکم طولانیه و دوست دارم کیوت صداش کنم بهش میگم ته ته.... میخوای تو هم امتحان کن
◖به هیچ وجه .. اون بچس... و...اون میدونه که منو چی باید صدا بزنه
هوسوک اخم کوچیکی کرد
◖برو بابا بچرو اذیت میکنی... تازه قراره برادر بشیدا
◖اصلا همچین چیزی نیست اون قراره پسر خانم پارک بشه همین
◖هوسوک شی، من قراره که ایشون رو تهیونگ شی صدا بزنم . .
◖لازم نیست به من بگی هوسوک شی من مثل اون برج زهرمار نیستم عزیزم
◖اامم.. پس میتونم هیونگی صدات کنم؟!
◖اووو اره کیوت و باحاله البته هوبی هم میتونی صدام کنی اما هر چی که خودت دوست داری
◖اااااا.. هوبی هیونگ چطوره ؟
دستشو زیر چونش گذاشت و قیافه متفکرانه ای به خودش گرفت
و بعد یک لبخند بزرگ زد که چشماش جمع شد
و این ته دل تهیونگ رو لرزوند
◖عالیه
و بعد هوسوک و جونگ کوک زدن قدش و خندیدن
◖این لوس بازیارو جمع کنید
(بد اخلاق)
◖تهیونگ شی مگه نوبت من نبود که بخونم ؟!
◖بود اما تاریخ انقضاش گذشت
◖اخه...
◖هییششش... الان تمرین کردن منو هوسوک مهم تره
◖خب بزار بخونه ببینیم صداش چطوره به نظرم عالیه
◖اامم خب تو هم میتونی فردا تنها بری
و بعد تهیونگ شونه هاشو بالا انداخت و سرش را به سمت چپ و راست تکان داد
◖نه نه..... جونگ کوکی میشه بعدا بخونی عزیزم!؟
جونگ کوک از اسم جدیدش که فقط، ی، بهش اضافه شده بود خیلی خوشش اومد و با خنده جواب هوسوک و داد
◖اشکالی نداره هوبی هیونگ :)
بعد هوسوک چشمکی به جونگ کوک زد
5
6
5
6
7
8
✿✿✿
ساعت 11:35 pm بود و هوسوک و تهیونگ تا الان داشتن تمرین میکردن و جونگ کوک هم خوابالود به انها نگاه میکرد و روی صندلی ها ولو شده بود
◖هوسوک من نمیتونم تا تولد خانم پارک این بچرو ببرم خونه پس تو ببرش خونت و مراقبش باش در ضمن روکا هم نیاد اونجا اصلا در رو قفل کن جواب زنگ درم نده..خودت میدونی که روکا هوس بازه میترسم که به اینم رحم نکنه...
◖اوکی اوکی... انقدر نگران نباش من هواسم بهش هست
و برای اطمینان دادن به تهیونگ لبخند کوچیکی زد و دستشو روی شونه ی تهیونگ گذاشت و چند ضربه کوچیک به شونش وارد کرد
◖جونگ کو... عه این کی خوابش برد؟!
هوسوک با احتیاط و طوری که جونگ کوک بیدار نشه اونو به صورت براید استایل بلند کرد و سر جونگ کوک و روی شونه ی خودش گذاشت.
جونگ کوک تکونی خورد و یه نفس عمیق کشید اما بیدار نشد
◖ته تا من میام در ماشین و باز کن صندلیه کنار راننده رو هم بخوابون
◖امر دیگه؟!
◖نیست عزیزم... اها.. در سالن هم قفل کن
◖یااا.. خودت مگه دست نداری
◖عهه تهیونگ نمیبینی جونگ کوک تو بغلمه؟
◖پوووف
هوسوک، جانگ کوکو اروم روی صندلی خوابوند و درو اروم بست
◖برسونمت تهیونگ.
◖نه خودم میرم .. فردا میبینمت و یادت نره نوبت ما برای اجرا ساعت هشته
◖اوکی.. فعلا
◖بابای
✿✿✿
12:15am خانه ی اقای کیم

༒𝐒𝐭𝐚𝐲 𝐖𝐢𝐭𝐡 𝐌𝐞 𝐅𝐨𝐫𝐞𝐯𝐞𝐫⚔Où les histoires vivent. Découvrez maintenant