magic eyes

فصل دوم

قسمت 12

-خودت خواستی....

یه مشت کوبید تو دهن نایل.از شانس ما اداره پلیس روبروی همینجا بود . سریع اومدن و مرد رو بردن تا سه چهار روز بندازنش زندان آب خنک بخوره بفهمه که باید دقت کنه اون کسی که باهاش دعوا می کنه آدم معروفیه یا نه.(راستی از این قسمت مگی میره مدرسه)

ن:چه بی شعوری بود.مگه نه ?

آ:فراموش نکن امروز من رییستم .برو زود یه یخ بردار بذار روی دهنت و بیا.

ن:چشم خانوم محترم.

رفتیم خونش. لباساش رو عوض کرد.یکم یخ گذاشت رو دهنش .

ن:من حاضرم حالا چی کار باید بکنم رییس ؟

آ:راستش قصد ندارم چیز سختی بکم با اینکه خیلی دیر اومدی .

ن:خب ؟

آ:ماشینت رو در بیار و بیا.

از دید نایل

آمبر گفت که تنبیهی که واسم در نظر گرفته تنبیه بدی نیس.ماشین رو در آورد و رفتیم به جایی که اون می گفت.یه جای خیلی متروکه بود.جلوی یکی از خونه ها نگه داشتم.آمبر پیاده شد .رفت سمت یه خونه یه مرد  از توش اومد بیرون که زیر چشماش سیاه بود.لاغر بود.معلوم بود که معتاده.اون مرد محکم آمبر رو بغل کرد.آمبر اومد تو ماشین نشست و با دستش با اون مرد خدافظی کرد با یه لبخند خیلی بزرگ.

آ:اونجوری نگاه نکن برو . بعدا می فهمی اون مرد کیه.

ن:باز کجا برم ؟

آ:از اینجا صاف خارج شو و سمتی که می گم برو.

این دفعه دقیقا برعکس اونجا بود.من رو جایی برد ک خیلی زیبا بود و خونواده ثروتمندی اونجا زندگی می کردند.پیاده شد . رفت سمت در یه زن سفید پوش با یه دختر بچه اومدن بیرون.یکم باهاشون حرف زد .با حالت خیلی غمگینی رفت سمت اونور کوچه.نمیتونم بذارم اون تو این سرما تنها بره .سریع با ماشین رفتم دنبالش پنجره رو باز کردم.

ن-خانوم محترم سوار نمیشین ؟

آ-ولم کن می خوام تنها باشم.

ن-بیا سوار شو قول میدم صدام در نیاد رییس.

آ-تنبیهت تموم شد.خدافظ.

ن-حداقل بذار برسونمت خونه.

بدون اینکه چیزی بگه داشت می رفت.

یهو یه پسر که هم سن های ما بود . اومد جلوی آمبر.

-اذیتت می کنه ؟مزاحمه؟

آمبر با چشم های گنده به اون پسر خیره شد . یه لبخند خیلی پررنگ زدو خودش رو انداخت تو بغل پسره.

آ-رالف ؟

ر-آمبر ؟

احساس بدی داشتم . فقط خواستم از اونجا برم تا چیزی نبینم.گاز رو تا جایی که می تونستم محکم فشار دادم . تقریبا ماشین داش پرواز می کرد.من چمه ؟محکم پام رو کردم روی ترمز تا تصادف نکردم.سرم رو آروم روی فرمون ماشین تکیه دادم.....