سلام سلام چطورین ؟
......
جونگ کوک
بعد از اینکه با کمک نامجون تونستم از مدرسه جون سالم بدر ببرم منو به یه فروشگاه لباس برد
واسم لباس واسه پوشیدن خرید چون لباس های مدرسه ام کاملا جر خورده بودن.
بعد عوض کردن باسم ، نامجون منو تا دمه در یه خیابون رسوندو
بهم گفت باید بره دنبال خواهرش که تو مدرسه منتظرشه
پس ازش یه خداحافظی کوتاه کردم و به سمت خونه حرکت کردم
راهه زیادی نبود حدودا ۳۰۰ متر ، و من تو این ۳۰۰ متر داشتم به اتفاقاتی که امروز واسم پیش اومد فکر می کردم
با اینکه واسم دردناک بود ولی آخرش با یه پسر دوست شدم .😊
وقتی تو تخیلاته خودم بودم یهو دیدم دو تا پسر بهم برخورد کردن و باعث شد من بی افتم زمین .
از روی زمین بلند شدم
و ازشون معذرت خواهی کردم امید وار بودم که اونا هم منو مثل جین به بار لگت و کتک نگیرن.وقتی صورتشونو دیدم فهمیدم اونا همون آدمایی بودن که داشتن منو با جین می زدن
اونا رو خوب یادم می اومد
یکی شون چشماش قهوه ای بود و صورته سفیدی داشت
و اون یکی هم موهایی کوتاه و قد نسبتن بلندی داشت .وقتی منو دیدن ، داشتن با ترس بهم نگا می کردن
اولش خیلی تعجب کردم ولی بعد وقتی که یادم افتاد نامجون بهشون چی گفته بود و چجوری تحدیدشون کرده بود
شبیه افراد از خود راضی بهشون نگا کردم و بعد با صورتی پر از غرور بهشون گفتم
+ نمی خواین به خاطر اینکه بهم خوردین و باعث شدین به زمین بخورم ازم مغدرت بخواهید 😏😌
€ اوو...البته...ق..قر..ب..بان...ما....رو ببخ....شید
اش...شتباه ک..کردی...م
( البته قربان مارو ببخشید اشتباه کردیم )+ خوبه 😌 خب دیگه من باید برم بایی😏
€ خدانگهدارتون ارباب
بعد از یه تعظیم ۹۰ درجه که بهم کردن ،
ازشون خداحافظی کردم و به راهه خودم ادامه دارم......
بعد از خداحافظی کردن با جونگکوک و دیدن اینکه ازشون فاصله گرفته
سوبین با عصبانیت گفت
£ جانگ بی نباید باهاش اینطوری حرف می زنی باید تا می خورد می زدیمش
€ راستش خودمم با دیدن اینکه اون همون پسره هست
خواستم این کاره کنم چون اون باعث شد خانم پارک جلوی اون زانو بزنه و ازش معذرت بخواد
YOU ARE READING
🥀Death of A Flower 🥀
Fanfiction🔞 اگه روحیه ضعیفی داری نخون این فیک رو ، چون خشن ، اسمات و مافیایی می باشد از اسمش مشخصه کشت و کشتار زیاد داره 🔞 . . . "راستی این مثل فیک هایی که دیگران می نویسن عاشقانه و تکراری نیست کاملا متفاوت و انقدر که همه چی غیر منتظره هست نمی تونی حدس...