ㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡㅡ
((جونگکوک))تا ساعت دو صبح صبر کردم تا تبش بند بیاد
خودمم هنوز نمیدونم برای چی کمکش کردم
شاید هر کس دیگه ای که جای من بود هم همین کار رو میکرد.. ولی من هر کسی نیستم...!
همین جوریشم خیلی دیر کرده بودم
ولی مطمئنن جین و لوکاس به هیچ جاشون نیس :)
چهارتا میسکال از لوکاس و یازده تا تا از جین (-_-)
داشتم.
*****
لوکاس:-کوک کجایی پسر؟ ساعت1:05
-خیر سرت میخاسیم دور هم باشیم..
ساعت1:30*****
جین:-با اینکه به ورمم نیس ولی کجااایییی؟؟؟؟
ساعت1:00-کوک تا ساعت یک و نیم کلابی وگرنه از دیک اویزونت میکنممم ساعت1:10
-که حالا به حرف هیونگ هندسامت گوش نمیدی هااا ساعت1:31
-به هیجامم نیس میخای بیا میخای نیاااا
یعخیکَهفسهشغخیتیذ ساعت 1:40-تا صب اینجاایم میتونی بیاییییحتفتخیحج1جاف ساعت1:45
من : هیونگ تو توو مستی رو درو هم چرتو پرت میگی تواقع نداشتم تو چتم بگی :)
****
بلند شدم یه شلوار جذب مشکی چرمو بلوز هم رنگ یقه باز پوشیدمو از خوابگاه بیرون اومدم و سوار تسلا مشکیم شدم(فک کنم فهمیدید که کوک بچه مایه داره؟، 😈🙄😂)
و به سمت کلابی که جین هیونگ گفته بود روندم امروز شنبس پس میتونم تا صبح خوشگذرونم و هرزه هام رو به فاک بدم.((جیمین)) فردا صبح ساعت 9:00
با سردرد نسبتا شدیدی از خواب بیدار شدم
تاجایی که یادم میاد بیهوش شدم و جونگکوک منو گذاش رو تخت
یهو یادم به بدن خوش تراشش افتاد
واای جیمین چی میگی
دیگه خودمم خودمو درک نمیکنم.
اههه
واقعا ضعف داشتم اگه همین جوری ادامه بدم قطعا زنده نمیمونم
بلند شدم و واسه خودم یه رامیون پختم
داشتم میخوردم که صدایه در اومد
قطعا که با من کاری نداره پس حتما با جونگکو....
-جونگکوک اوپا
دیگه عادتم شده بود عاشق پیشه های جونگکوک میومدن یه نامه عاشقانه یه مش خرتو پرت بهش میدادن وقتیم جونگکوک نیس من باید درو رو این احمقا باز کنم یجورایی بهشون حسودیم میشه ولی وقتی جونگکوک نامهاشون رو نخونده میندازه دور دلم خنک میشه
-اوپااااا
اه دختره یه لجن خیلی با قیافه پوکر درو باز کردم و گفتم
_اوپات اینجا نیس-ایشش بازم تو،خب مهم نیس وقتی اوپاا اومد اینو بهش بده
خیلی بدم میاد اینقد اوپا رو با عشوه و کش دار میگن
_وقتی اومد بهش میدم
و درو بستم
خرتو پرتاشو انداختم رو مبل..
تنها دوستی که اینجا داشتم هسوکه (تو معرفی نمیخاستم اینجا رو اسپویل کنم)
که اولین روز دانشگاه باهاش اشنا شدم
YOU ARE READING
𝗞 𝗔 𝗥 𝗠 𝗔
Romance🃏 زندگی مثل یه ورقه برمیگرده و همه چی رو تغییر میده❕ چیزی که اکثر ما بهش اعتقاد نداریم یکی از عنصر هفت گانه هستی. چی میشه بین زندگی دو تا پسر هم خوابگاهی اتفاق بیفته؟ خلاصه ای کوتاه از بوک: جیمین پسری ظریف زیبا و ضعیف،پسری که بخاطر بدن ظریف و زیب...