سوار ماشين شدن ، ظهر بود
ماشين ايستاد و باديگارد وي در رو براي هردوتاشون باز كرد رو به رو رستوراني بودن
وارد رستوران شدن زياد شلوغ نبود تنها سه نفر بودن
گارسون رو به وي اومد و بهش تعظيمي كرد و به زبون ايتاليايي چيزي گفت كه جيمين متوجهش نشد
به سمت ميزي اونارو برد كه از پنجره ميشد ساحل رو به روي رستوران كه كمي دور تر بود تماشا كرد
دوتاشون روي صندلي صندلي هايي كه رو به روي هم بودن نشستن
(تهيونگ از قبل جا و همه چيو رديف كرده بود وغذا)
+بد از تموم كردن ناهارمون ميريم به يه مهموني و من و تو دوسپسريم ، فكر فرار به فكرت برسه ميدوني كه چي ميشه؟
_اگه ميتونستم اينكارو زودتر ميكردم.
تهيونگ پوزخندي زد.
و سفارش هاشون رو گارسون روي ميز گزاشت جيمين ميلي نداشت ولي ميدونست اگه چيزي نخوره باز وي يه كاري ميكنه.
غذاهاشون رو خوردن و سوار ماشين شدن و بعد از پنج دقيقه به خونه أي بزرگ رسيدن
اين مهمونياي هميشگي بدون دليل فقد براي خوشگذروني بين خانواده هاي مايع دار و ادماي كله گنده زياد بود.
+دستمو بگير و از پيش من جم نخور
جيمين چشم غره أي رفت و باشه أي گفت.
وارد خونه يه بزرگ شدن ميشه گفت امارت، مثله هميشه شلوغ بود تنها دليل رفتن ته به اين پارتياي بي معني مشورت هاي بين خودش و سردسته هاي ديگه بود و حتي بعضي أوقات همكاري،
فلش بك يك روز بد از اتش سوزي بار هاي مواد توسط وي
+تنها چيزي كه از كاراي أخير وي بدست اوردم همين بود يه پسر كه انگاري يه سال يا دوساله كه به خونه اون ميره اسمش پارك جيمينه مادر و پدرش توي تصادف مردن اون يه رقصندست توي همون كلوب سئول كار ميكرده ولي يه روز استفاء داده و بعدش از اون تاريخ به بعد به خونه وي رفت وامد داشته اينكه چيكار ميكرده رو نميدونم ولي ميفهمم ولي اين عكسا رو ببين اينارو با هك كردن دوربيناي مدار بسته كش رفتم يكم كيفيتشو واضح كردم اين جيمينه
_و دستمال روي صورتش هع جالب شد
+و اينكه فك كنم عاشق قصه ما ويه ،اين پسر براش ارزش زيادي داره انگار چند روز ديگه اون پارتياي كصشعر شروع ميشه و وي بيه احتمال خيلي زياد مياد اينجا يبارم نشده اين پارتيارو از دست بده
_اينو هم حتما با خودش مياره
+قطعا به احتمال زياد
_هرزه كوچولوي وي جالب شد