روز هشتم

75 26 1
                                    

عشق
من قبلاً خیلی مریض بودم، نمیدونم چه بلایی سرم اومده بود سعی کردم خودمو بکشم متاسفم، اما نتونستم از نبودت خیلی رنج میبرم فکر میکنم هر طنابی دردش کمتر از اینه
لو صدامو بشنو... منو لمس کن میخوام ببینمت، نمیخوام دیگه هرشب با بالشتا صحبت کنم الان بیشتر از یک هفتست که غذا نمی خورم. 
دیگه به مدرسه نمی رم، بچه ها همه نگرانمن....همه نگرانن. اگر اونا میدونستن که امروز سعی کردم چه کاری بکنم معلوم نبود چه واکنشی نشون میدادن....اما اون نمیزاره، لو منو از دستش نجات بده.

28 days without U [L.S] Persian translate Donde viven las historias. Descúbrelo ahora