روز چهاردهم

11 3 0
                                    

بدون سلام مکالمه رو شروع کنیم، تو با چشمای من دیگه دیده نمیشی اما هنوزم با قلبم حس میشی. فکر کنم اکر یکی بخواد روزی داستان عاشقیه مارو بنویسه باید دم مرگ باشه چون اونطوری میتونه ارزش سه کلمه رو درک کنه زمان، اطرافیان، مرگ.

داستان ما، رمان عاشقانه ای نبود لویی، داستان ما یک داستانِ کوتاه با پایان باز بود که نویسندش به دلیل آلزایمر نمیتونه از احساساتی که به داستانش داشت، دوباره بنویسه.

میگن بعد گذشت دو هفته که یک نفر رو میبوسی DNA و بقیه چیزایی که بهت از دهنش داده کاملا ناپدید میشن. حداقل فهمیدم معتادت نیستم چون یک معتاد بخاطر کمبود دوپامین تو بدنش گریه میکنه و دوپامین بیشتر میخواد، اما تو هیچی برای من تو وجودم نذاشتی.

28 days without U [L.S] Persian translate Donde viven las historias. Descúbrelo ahora