one onshot

178 15 25
                                    

Name:Snow White and the Seven Dwarfs
Ganer:fun
cople:minsung
Writer: Saba
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
با ریتم شعری بخونین)

یکی بود یکی نبود غیر خدای مهربون خیلیا بودن.

در روز گاران قدیم یه پسری بود به نام سفید هانی .سفید هانی پسری بود خوشگل و کیوت همه دوسش داششتنو خلاصه همه چی تموم بود.

یه جادو گر بدذاتم بود به نام هیون جادوگره .هیون جادو گره یه اینه ی سخنگو داشت به نام پاپی سخنگو .یه روز هیون جادوگره اومد پیش پاپی سخنگو گفت :

آهای پاپی سخن گو بگو ببینم کی از همه خوشگل تره؟

پاپی سخنگو:من من من من

هیون جادوگره:از بس خوشگل که باید بیام یه فص بکنمت

پاپی سخنگو :گه خوردم

هیون جادوگره:دوباره میپرسم بنده وکی... نه ببخشید کی از همه خوشگل تره

پاپی سخنگو:تا دیروز تو بودی ولی یکی اومده از تو خوشگل تر

هیون جادو گره:اون کدوم خریه نشونم بده

پاپی سخنگو:ایناهاش اسمش سفید هانیه یکم شیرین میزنه ولی خوشگله

هیون جادوگره:باید هر کی از من خوشگل تره رو از بین ببرم

پاپی سخنگو:نمیشه نکشیش خوشگله بیارش مخ بزنیم

هیون جادوگره:گمشو ای پاپی گمشو ای پاپی .
پاپی سخنگو محو شد.

در همین موقع سفید هانی داشت حسرت میخورد چرا سینگل مونده.

سفید هانی:ای خدا من به این خوشگلی چرا سینگل موندم.

ندایی امد: اخلاقت گوهه برادرم

رفت تو جنگل دنبال یکی که باهاش رل بزنه رفتو رفتو رفت که رسید به یه کلبه درشم که مثل فیلما قفل نداشت باز بودو باز کردو پشماش از مرتبی اونجا ریخت.

گفت:وای وای کی اینجارو انقدر تمیز کرده ای وای باید نامرتبش کنم.

رفت اینور رفت اونور دوباره رفت اینورو رفت اونور تا اینکه دوباره خونه‌رو نگاه کرد دید که کاملا کثیفه خوشحال شدو رفت روی یکی از تختا کپید.

با صدای چیزی بیدار شد چشماشو باز کرد و دید هفتا کوتوله اینجا وایسادن گفتن :

کوتوله ها:توکی هستی چقد جذابی اینجا چیکار میکنی چرا یانجا انقد نامرتبه

سفید هانی همه ی ماجرارو براش تعریف کرد.

سفید هانی:خب من خودمو معرفی کردم شمام بگین کی این

کوتوله ی اول:اسم من چانگتولس

کوتوله دوم:اسم من فلیتولس

کوتوله ی سوم:اسم من سونگیتونگ

Cinderella Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang