🌊 ep 3 🌊

175 55 127
                                    

موسیقی مورد علاقه من و سهون پیغام صبح بخیری بود که باعث فرار کردن خواب از چشمام شدن. حالت دراز ‌کشیدنم رو تغییر دادم تا بتونم منظره‌ی رو به روی تخت رو ببینم.

تعداد ماهی‌ها حالا بیشتر شده بودن و دسته جمعی و چندتایی از جلوی دیوار شیشه‌ای اتاق عبور میکردند‌. این منظره یکی از قشنگ‌ترین و خاص‌ترین منظره‌هایی بود که هر آدمی میتونست صبحش رو با دیدن اون شروع کنه.

به قصد فیلم گرفتن از ماهی‌ها با چشم دنبال گوشیم میگشتم که متوجه نبودن سهون روی تخت شدم.
احتمال بیرون رفتنش کم بود اما برای مطمئن شدن از روی تخت بلند شدم و به سمت راهرو قدم برداشتم‌.

با قدم گذاشتن تو راهرو صدای ضعیف شرشر آب توجه‌ام رو به سمت حموم کشوند. درب سرویس بهداشتی رو باز کردم و بدن سهون رو از پشت درب شیشه‌ای دیدم. داشت دوش میگرفت و بنظر میومد نزدیک بیرون اومدنش باشه.
بی صدا سمت راهروی کوچک داخل سرویس که به دستشویی ختم میشد رفتم‌.
باز شدن درب شیشه‌ای و خروجم از دستشویی هم زمان با هم اتفاق افتاد. سهون پشت به من در حال بستن کمربند حوله تن پوش بود؛ با صدای من شوکه تکونی خورد: سلام لاو

دستش رو روی قفسه سینش گذاشت و کامل به سمتم برگشت: آاه ترسیدم دیوونه‌... کی اومدی؟

نفسی کشید و با کشیدن دستم اولین آغوش امروزم رو بهم داد. بر خورد لب هاش با پیشونیم چشمام رو روی هم انداخت و لبخندی روی لب‌هام نشوند.

سرش رو کمی عقب برد و گفت: صبحت بخیر بیب... دیر بیدار شدی.

از حصار دستاش بیرون اومدم و با باز کردن درب گفتم: خسته بودم خب... ازم کار کشیدی اونم نه یه باار دو بااار.

سیلی آرومی به باسم زد و به بیرون از سرویس هلم داد: خیلی خواستنی تقصیر خودته خب‌.

به نیشخندی که صورتش رو تزئین کرده بود نگاه کردم و لبخند زدم.
+ : نقشه نکشا خیلی خستم نا ندارم دیگه بعدشم قراره بریم بیرون اصلا نمیتونیم به خواسته‌ی تو برسیم... اون طوریم نگاه نکن شب جبران میکنیم‌.

خنده‌ی بلند و مبهوتی به خاطر لحن بامزه و حرفاش از بین لبهام فرار کرد. مشتی به بازوش زدم و با خاتمه دادن به خندم گفتم: خیلی خلی هون... خواسته‌های خودت بودن همش نه؟

سهون در جوابم خنده‌ای کرد و با تکون دادن سرش به سمت انتهای راهرویی که به اتاق خواب ختم می‌شد؛ قدم برداشت‌.

حوله از روی تنش کنار رفت و مشغول لباس پوشیدن شد. با دیدن دیوار شیشه‌ای و دریا یادم افتاد که قرار بود فیلم بگیرم.
دوباره برای پیدا کردن تلفنم چشم چرخوندم و روی چمدون پیداش کردم. با برداشتنش چندتا فیلم کوتاه از دریا و ماهی‌ها گرفتم.

+ : جون ساعت دهه؛ بیا بریم کافی شاپ هتل یه چیزی بخوریم بعدم ماشین بگیریم و بریم برای تفریح؛ نظرت چیه؟

Sweet Trip ( HunHo )Where stories live. Discover now