𝐖𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿: 𝖻𝗂𝗇𝗇𝗂𝖾𝖼𝗎𝖽𝖽𝗅𝗒
نگاهش رو از پشت پنجره ی داخل راهرو به پسری دوخت که روی تخت از درد به خودش میپیچند و فریاد میزد.
ظاهرا به جز خودش کس دیگه ای هم تونسته زنده بمونه، اما با وضعیتی که داشت از پسر میدید شک نداشت که به زودی جسد اون هم میره ته انبار!با صدای دو مرد نگهبان که بهش هشدار میدادن به اتاقش برگرده به خودش اومد و راهی اتاقش شد.
اون هم درد داشت و میخواست مثل پسر فریاد بزنه ولی سکوت کرده بود! چون میدونست اگه باعث سر و صدا باشه دست و پاهاشو همراه دهنش میبندن و تا چند روز بهش اجازه غذا خوردن نمیدن.
سرنوشت اون پسر هم قرار بود همینطور باشه اونم فرقی با بقیه نداشت.به اتاقش برگشته بود، ناله های پر درد پسر هنوزم به گوش هاش میرسید و باعث میشد حس بدی پیدا کنه.
دلش میخواست داد بزنه و به اون پسر بگه:«ساکت شو وگرنه شکنجه ات میدن!»اما حیف که صداش به اون نمیرسید ، لحظه بعد صدای مردی رو شنید که میگفت:«خیلی ناله میکنی فکر کنم باید به روش خودمون ساکتت کنیم!»
صدای اون مرد رو میشناخت، اوایل که به اینجا اورده بودنش بارها خودش زیر دست اون شکنجه شده بود.
خیلی راحت میشد حدس زد که مخاطب حرف هاش همون پسر مو مشکی بوده، چون صدای ناله های پسر از ترس بند اومده بود و دیگه به گوش کریس نمیرسید.صدای گریه و ناله از سر درد پسر دوباره توی راه رو پیچید.
اینبار همراه با حرف هایی مثل غلط کردم، خواهش میکنم بس کن و دیگه صدام در نمیاد.
اما صدای ضربه هایی که معلوم نبود با چی به پسر برخورد میکنه هنوز میومد.حدود نیم ساعت یا چهل دقیقه بعد صدای ناله های پسر بند اومد و این خبر از بیهوش شدنش میداد.
دردناکه که انقدر خودش شکنجه شده بود که میفهمید چه اتفاقی برای بقیه میوفته!نمیدونست امروز چندمه ماهه اما حدس میزد بیشتر از پنج ماه باشه که اینجاست.
حتی نمیدونست چرا اینجاست! هر روز بهش واکسن تزریق میکردن و ازش آزمایش میگرفتن.واکسن هایی که خیلی درد داشت و حتی نمیدونست چه بلایی دارن سرش میارن، هر چند وقت ی بار میدید افرادی بخاطر تزریق اون واکسن ها مردن و تهش جنازه شون رفته ته انبار.
معلوم بود اون پسر رو تازه آورده بودن و هنوز به واکسن ها عادت نداشت.ساعت ها نشسته بود و فکر کرده بود دلیل تزریق این واکسن ها چی میتونه باشه اما به هیچ نتیجه ای نرسیده بود.
تهش فقط از شدت هجوم افکارش سر درد گرفته بود.حالا که صدای ناله های پسر قطع شده بود تصمیم گرفت فکر کردن رو بزاره برای فردا و الان فقط بخوابه.
YOU ARE READING
𝗈𝗇ꤕ𝗌𝗁꤀𝗍𝗌﹕𝗄𝗉𝗈𝗉
Short Storyداستـانهـای کوتـاه ﹙안녕하세요﹚ وانشاتهای مـختلف با ژانرهـای مختلف از شیپهای گروههای استری کیدز، اسپا، مامامـو، جـیآیدل، ایـتیز، ایتزی و... کـل گـروههـای کـیپاپ. 〃 𝗀ꤕ𝗇𝗋ꤕ short stories 〃 𝗐𝗋𝗂𝗍ꤕ𝗋 . 𝗍𝗋ꤌ𝗇𝗌𝗅 binniecud...