part2

513 88 29
                                    


سلام گایز چطورید ببخشید علامت هارو دوباره حفظ کنید

جونگ کوک ^

تهیونگ *

جیمین &

یونگی #

هانا €

..........

Taehung pov.

* ایششششش اوفففففف نمی دونم والا چرا تو هانا جنده چی دیده که انقدر ازش خوشش امده

بهتره برم باهاش درمورد علاقم باهاش صحبت کنم

همین جوری که داشتم سمت دفتر مدیر میرفتم . از اونجایی که قهوه تلخ دوست داره . براش یه دونه گرفتم

هوووو تو میتونی فایتینگ تهیونگ . امم استاد کوک من من کیم تهیونگ شمارو دوست داره. هومم خوبه

وقتی که خواستم درو باز کنم در نیمه لا بود با چیزی که دیدم خون تو رگام یخ زد.

او..ن ا.ون جونگ کوک و هانا بودن که داشتن همو میبوسیدن

یهو قهوه با صدای بدی افتاد لیوان به صد تیکه قسمت شده بود

اشک لایه چشم هارو پوشونده دیگه نتونستم تحمل کنمو سریع خودمو از اونجا دور کردم و به صدا کردنای جونگ کوک گوش نکردم سمت کلاس رفتم بی توجه نامجون هیونگ که درس میداد کیفمو برداشتم رفتم

& هی . ه.ی تهیونگ داداش گلم چی شده چرا انقدر آشفته ای . بدون توجه به حرفام سریع از در رفت بیرون

همین جوری داشتم میدویدم اصلا حواسم به جلو نبود یهو با سر رفتم تو بغل یه نفر. اوه اون یونگی بود

# امم سلام جیمینی میخواستم ببینم تهیونگ چرا داشت با گریه میرفت اتفاقی افتاده

& برو از اون دوست آشغالت بپرس . با اینکه میدونه که چقدر تهیونگ دوستش داره . بازم اون کیم هانا عوضی چشمش رو گرفته

با سریع ترین سرعت خودمو بهش رسوندم کشیدمش تو بغلم .سعی کرد پسم بزنه ولی محکم تر گرفتمش .
ششش تهیونگ عزیزم گریه نکن همه چی درست میشه

* چطوری ها ها به م..ن من. بگو چطوری تا وقتی اون هانا عوضی هست . میدونی چیه اصلا ولش کن

من همش برای همه نحسی میارم هیچکس تو این دنیا دوسم نداره .

& نگو تهیونگ. نگو تهیونگ خودتو عذاب نده

* ههههه اره وقتی بچه اصلی خانوادت نباشی یا شکست عشقی نخوری نمیفهمی

خانواده من .من رو از پرورشگاه گرفتن یع.یعنی من بچه اصلی اونا نیستم . چراااااا ای خدا من تو این دنیا باید انقدر عذاب بکشم.

Jungkook pov.

هوممممم لعنتی چرا انقدر لبای خوبی داره . با صدای شکستن چیزی سریع از هم جدا شدیم . نگاهمو به در دادم با تهیونگ چشم قرمز روبرو شدم . شت اون مارو دیده .هی هی تهیونگ وایسا وایسا توضیح بدم

€ ایشششش اوپا چیو میخوای توضیح بدی درحالی بیبی تو اینجاست هوممم

امم کوکیییی برای خواستگاری از مامان و بابام کی میای

^ خوب اممم بیب سه شنبه چطوره

€ وییییی عالیهههه یعنی فردااااا ددییی عاشقتم.

^ هویییی انقدر نگو ددی کار دستت میدما

€ هوم من که اماده دیکت هستم ددی

^ هورنی بیبی گرل . داشتم باهاش لاس میزدم کا یهو یونگی با چهره عصبانی بهم حمله کرد یه مشت بهم زد

€ هیییییی اوپا خوبی چیزت نشد

# کیم هانا .گمشو بیرون

€ اما اما اوپا

# گفتممممممم گمشووووووو زودد باش کاری نکن از مدرسه اخراجت کنم . و هانا زودتر رفت بیرون

^ هی هیونگ این مشت برای چی بود

# تویه انتر . احمق . دیک فیس . ازخودت خجالت نمیکشی هااااا . دله یه بچه کوچولو تر از خودتو میشکونی با اینکه میدنی اون عاشقته

^ چییی کی رو میگی تهیونگ رو برو بالا قلب اون ارزش برای من نداره

تا اینکه یهو مشت محکم دوباره رو صورتم امد

۴ سال بعد

* هوففف بالاخره برگشتم به زادگاه یعنی سئول .

هی تهیونگا پسر خیلی عوض شدی

........

های گایز چطورید این پارت چطور بود

ببخشید اگع کم بود پارت بعدی جبران میکنم

لطفا یهو جو نگیرید پارت بعدی فلش بک زیاد داریم پس قشنگ بخونید

فحش آزاده برای کوک

منتظرکامنت های قشنگتون هستم بای بای

Love you all 💜💚💛💛🧡❤❤❣💙🙁😂😭🥰

# هیییییی

love for a proud a taecher/ عشق به یه معلم مغرور Donde viven las historias. Descúbrelo ahora