part 6

475 73 6
                                    


سیلام گایز این پارت فقط . کوک و تهیونگ هستن

کوک ^

تهیونگ *

......................

^ . گفتم که ته ته من خیلی دوست دارم بیشتر از هر چیزی و هر کسی
کوک درحالی این حرف رو میزد که دست تهیونگ تو دستاش گرفته بود
ببین دوست دارم تو زمستون تو سرما من کسی باشم
که گرمت میکنه . من تو تابستان کسی باشم که خنکت میکنه . بغلت .کنه اون گردن پر عطرتو بو بکشه و حس کنع

* جونگ کوک شی ش.شما متوجه نیستین . حالا الان نمیشه این قلب من گنجایش نداره من برای ۱ سال افسردگی گرفتم و به زور ازش خلاص شدم . خیلی سخته

فلش بک زمان افسردگی تهیونگ.

تهیونگ. داداش گلم ببین تو باید این قرصو بخوری
ماریلا گفت . قرص جلوی دهن تهیونگ گرفت

* نونا لطفا لطفا نمیخوام
بسه تهیونگ بسهههههه تو باید بخوری تا قوی شی

پایان فلش بک

^ میدونم . میدونم بخاطره من عذاب کشیدی منم میخوام یه چیزی بگم  . این که من بیام دانشگاه شما ازدواج با هانا و .. همش نقشه  بوده . من تورو از بچگی دوست داشتم و دارم یعنی عاشقتم و عهد بستم تورو عاشق کنم . همع چی داشت خوب پیش میرفت ولی تا اینکه بابای هانا فهمید شروع کرد به اذیت کردن تهدیدم کرد با جون تو . که اگه با دخترش ازدواج نکنم تو رو میکشه . منم به اجبار نقش بازی کردم
شاید به عشق تو نگاه اول اعتقاد نداشته باشی ولی من دارم با تمام وجودم دوست دارم خیلی خیلی عاشقتم

* یعنی چ.چی اینا ه.همش بازی بوده

^ درسته

.....
فلش بک ۸ سال قبل  . کوک ۱۶ سالشه

^ هوففف چراااا این تهیونگ  خوشگلم نمیاد تو حیاط شون بازی کنه

٪ پسرم داری  چی کار می کنی  باز داری خونه تهیونگ  اینارو دید میزنی زشته

^ هوففف مامان این کارو نکن اون کارو نکن خسته شدم ولم کنید عاشقشمم میفهمید عاشققق . من اگه جئون جونگ کوکم حتی شده چند سال جهشی میخونم تا بتونم تو چشم های تهیونگم درس بدم

..

اینجا کوک ۲۳ساله  .

ودتففف خسته شدم اه تمام تنم درد میکنه چقدر جهشی خوندن سخته . اما بخاطره تهیونگم همه کار میکنم .

٪ هی کوک توله سگ بلند شو شب شد میخواستی بری کتابخونه ۱۰۰ بار صدات کردم بیدار نشدی بلند شو توله

^ ودتفف مامان چرا عربده میزنی 😐😂 الان میرم

اماده شدم رفتم کتابخونه تونستم جثه کوچولو تهیونگ که سعی داشت با اون قد کوتاهش یه کتابو بگیر از پشت بهش نزدیک شدم اون کتاب گرفتم برگشت با چشمای بزرگش براقش بهم نگاه کرد از نگاه های خیرم رو خودش  سرخ شده . داشت میرفت دستشو گرفتم بغلش کردم سرمو بردم تو گردنش بوش کردم اوه درسته بوی هلو میده . بهش گفتم نمیخوای تشکر کنی کوچولو

* هی اقا ممنونم ازتون م.من برم

^ نچ اول باید لپمو ماچ کنی بیب

* تهیونگ  از لفس بیب خجالت ‌کشید سریع لبای باریک قرمز رو گونه کوک گذاشت بوسیدش سریع از اونجا رفت

تهیونگ  نگاه کرد خندید

پایان فلش بک

* کوکی تو چرا بهم چیزی نگفتی ها

^ چطوری میگفتم وقتی که جونت در خطر بوده ها من دیگه میرم تهیونگ  ممکنه نخوایی منو ببینی

کوک داشت همین جوری میرفت که یهو کت کشید شد

لبای داغ تهیونگ  که مدت ها انتظارشو داشت رو لباش قرار گرفت

.............

سیلام گایز چطورید ببخشید دیر شد
این پارت چطور بود
دیدین کوک زود قضاوت کردیم هیی

منتظر کامنت های قشنگتون هستم بای بای

Love you all 😘😘😘💜💜💜💚💚🧡🧡🧡❤❤❤❤🧡



Você leu todos os capítulos publicados.

⏰ Última atualização: Nov 10, 2021 ⏰

Adicione esta história à sua Biblioteca e seja notificado quando novos capítulos chegarem!

love for a proud a taecher/ عشق به یه معلم مغرور Onde histórias criam vida. Descubra agora