درود به همه زیبارویانی که می خوان این داستان رو شروع کنن. من رِیون هستم. این دومین کارم از استری کیدز هست و اگر تمومش کنم اولین کارم بینِ تمام نوشته هام محسوب می شه.
دوست دارم که بتونم از طریق این داستان یک سری مشکلاتی که الان تو زندگیمون باهاش شوخی میشه یا حتی دردش دست کم گرفته میشه صحبت کنم. تقریبا موضوعات حساسی رو انتخاب کردم.
چیزی که میخوام بگم اینه که قبل از خوندن این داستان قراره با موضوعاتی از قبیل قتل، خودکشی، تجاوز، خون و خونریزی و مشکلات روحی روانی بربخورید و اگر براتون آزاردهندس و حالتون بد میشه خواهش میکنم سراغ این داستان نیاید. من قرار نیست هر پارت اخطار بدم چون مزه داستان با اسپویل شدن از بین میره پس از الان خواستم آگاه کنم.
خواسته دیگه من اینه که اگر کسی خواست نظری بده، کامنتی بذاره و از این کلمات یا راجع بهشون چیزی استفاده کنه حتما بالاش لطفا یه اخطار بزنه و راجع بهشون به هیچ عنوان شوخی نکنه چون ممکنه یک سریا با دیدنش اذیت شن.
در کل، من دوست دارم که انتقادات و نظراتتون رو بشنوم تا کار بهتری ارائه بدم.
این داستان هیچ ربطی به شخصیتهای واقعی استری کیدز نداره و تنها چیزی که هست شباهت اسمی و ظاهریه و به هیچ عنوان قصد خراب کردن یا رسم کردن شخصیت فرد واقعی رو ندارم. کاراکترها تمام ساخته ذهن خودم هستن پس لطفا احترام بذارید و از موسیقی آیدلتون جدا حمایت کنید
برای گوش کردن به آهنگهای هر پارت میتونید تو چنل زیر جوین بدید و از پلی لیست اسپاتیفای یا فایل آهنگها لذت ببرید
https://t.me/philophobiaxx
این داستان داخلِ چنل زیر هم آپ میشه و میتونید اونجا هم دنبالش کنید.
https://t.me/OrphicFiction
دیگه حرفی باقی نموند، امیدوارم از داستان لذت ببرید.
قرمزی برای شما، ریون.
YOU ARE READING
Fernweh[Hyunchan]
FanfictionFernweh|سرگردانی کلمهای آلمانی به معنایِ گمشدگی، حس بیماری یا خواستن شدید چیزی که به اونجا متعلق بودی یا دلت می خواسته اونجا باشی، دردِ دوری. ژانر: امگاورس، فانتزی، انگست، رومنس کاپل: هیونچان "سرخی، سرخیِ خون اولین چیزی که میتونم باهاش کلمه بسازم...