°29: Just Neighbours°

697 122 44
                                    

سرـم که به یه چیز نرم خورد از خواب بیدار شدم. با اینکه الان بیدار بودم ولی چشمامو بسته نگه داشته و سرمو به اون چیز نرم تکیه داده بودم

بالاخره مجبور شدم بخاطر درد پشت گردنم چشمامو باز کنم و با دکتر کیم سوکجین فیس تو فیس شدم

وقتی فهمیدم تمام مدت سرم روی شونه ـش بوده خواب آلود گفتم "ببخشید"

"اشکالی نداره" بهم لبخندی زد و بعد به سرعت چرخید تا یچیزی رو برداره "کولا میخوای؟"

یه بطری نوشیدنی شکل همونی که خودش داشت میخورد بهم داد. قبل باز کردن درـش ناخودآگاه دهنم باز شد و خمیازه بلندی کشیدم

"ساعت چنده؟" در حالی که به اتاق انتظار تاریک و خالی نگاه می کردم و در تلاش بودم ساعت دیواری رو پیدا کنم پرسیدم

آخرین چیزی که به یاد می آوردم این بود که دقیقا روی همین صندلی نشسته بودم، با این تفاوت که اتاق روشن و پر از آدمای مختلف بود ولی الان خلوت شده بود

"تقریبا یازده. دیگه باید بری خونه نیازی نیست اینجا بمونی."

میدونستم که مجبور نیستم اما بخاطر  تمایلی که نمیتونستم توضیحش بدم میخواستم بمونم. سرمو تکون دادم تا نشون بدم مشکلی با موندن ندارم.

درست قبل رسیدن دکتر، جیمین دوباره از حال رفته بود. علی رغم اعتراضاتی که قبلا کرده بود چاره ای نداشتیم جز اینکه به بیمارستانی که الان تحت درمانه بیاریمش

"زیاد آدم پرحرفی نیستی" خندید و جرعه ای از نوشیدنیش خورد "برعکس جیمین"

"خب این مقایسه قراره چه معنی ای بده ؟"

"دهن جیمین هیچوقت بسته نمیشه مگراینکه زمان جلسه درمانی باشه اونوقت انگار لباش مهر و موم شده که از هم باز نمیشه" سرشو تکون داد و چشماشو به کف تمیز اتاق دوخت "در تعجبم چطور کسی مثل تورو پیدا کرده"

کولا پرید توی گلوم و باشدت شروع کردم به سرفه کردن. صدای بلندم باعث شد تقریبا جیغی بکشه، دقیقا صدایی که انتظار ندارید از یه مرد بالغ بشنوین. این کارش باعث شد وسط سرفه هام به خنده بیفتم و حقیقتا اصلا ترکیب خوبی نبود

"چند بار باید بهتون بگم؟" چشمامو چرخوندم "ما فقط همسایه ایم"

از وقتی رسیده بودیم بیمارستان مدام داشت درمورد رابطه من و جیمین می پرسید. اصلا فایده ای نداشت من چی بگم چون فقط به نظر می رسید داره شوخی میکنه

"اوه آره راست میگی. ازش مراقبت کردی، بعد این همه راه تا اینجا اومدی و چهارساعت توی اتاق انتظار توی همچین پوزیشن سختی خوابیدی فقط چون همسایه این"

Baby Daddy | PJM (Translation Ver )Where stories live. Discover now