Along part 2

49 15 0
                                    

با تعجب و همینطور ترسیده به تهیونگ و پی کا نگاه کرد

_چرا اینطوری شد؟

یهو از درد دست و پاهای زخمیش نالید

دکترا جیمین و به زور بلند کردن و روی تخت خوابوندن پی کا و تهیونگ هم فوری سمت اورژانس بردن تا وضعیتشون و دلیل غش کردنشون مشخص بشه

جیمین تو فکر بود

انگار که سرش میخواست بترکه

_چرا باید همچین اتفاقی بیفته؟

بعد چند لحظه انگار که ضربه ای به سرش خورده باشه سرش تیر کشید و دستش و سمت سرش برد

با لب های پفکیش متعجب لب زد:

_پی کا ... همزاد؟ جسم تهیونگ رو زمینه ...

آب دهنشو قورت داد

_این یعنی ... یعنی میشه جسم منم روی زمین باشه؟

 پزشک بالای سر جیمین تو سکوت بهش خیره شد

+ جیمین

جیمین سمت پزشک برگشت

+ مطمئنی که خوبی؟ منظورت از جسم زمینی تهیونگ و تو چیه؟

_شاید تو هم روح فرشته ایتو دیده باشم تو سرزمینمون ...

+ چی داری میگی بچه؟

دکتر پوفی کشید

+ بعد ازظهر مرخصت میکنم ... فکر کنم یکم بگردی و با انسان های بیشتری در ارتباط باشی بهتره و ... درضمن ... انقدر فیلم های تخیلی نبین

جیمین اخماش تو هم رفت و بعد از خارج شدن دکتر فوری از تخت اومد پائین

_چرا همش منو رو این تخت میخوابونن؟؟؟

از شیشه در به پرستار ها و لباساشون خیره شد

_من و تهیونگ لباسامون انگار فقط چند متر پارچه اس ... اینا لباساشون عجیبه ... و البته خیلی کوتاه

مکثی کرد و ادامه داد

_باید چه جوری از اینجا خارج شم؟

 وقتی سالن بیمارستان و خلوت دید به دستش نگاه کرد... با ندیدن اون سوزنی که تو دستش کرده بودن از تخت فاصله گرفت و فوری از در دوید بیرون و اینور اونور دنبال تهیونگ میگشت سرش گیج میرفت و دست و پاهای زخمیش درد میکرد اما توجهی نکرد و فقط میدوید

مغزش میخواست منفجر شه و کلی سوال رو مغزش پیاده روی میکردن...

در حین دویدن زمزمه کرد:

_کجایی تو؟ چرا ... چرا آدم وقتی جسم زمینیشو روی زمین میبینه باید غش کنه؟؟؟

نگاهش به اتاقی افتاد و همونجا متوقف شد

_ پس تو اینجا هستی

داخل اتاق شد

همون لحظه پی کا چشم هاش و باز کرد

AlongWhere stories live. Discover now