Along part 3

47 14 2
                                    

با گریه به آسمون شب بالاسرش نگاه کرد

blue side _

تو فکر فرو رفت ... تنها کلمه ای که به ذهنش رسید اون لحظه همین بود

_ blue side ، blue side back to blue side

نفس عمیقی کشید

_به سمت آبی ... دنیای آبی... برگشتن به اون دنیای آبی ...

_دقیقا من و تهیونگ از آسمون آبی به این زمین افتادیم ... باید از همون طریق برگردیم ... اما چطوری؟

ناگهان صدای دعوا و داد و بیداد به گوشش خورد
چشماش گشاد شد از بالکن به ۲ نفری که درحال دعوا سر شخصی بودن نگاه کرد

× تو چی میفهمی از عشق؟؟؟ تو فقط پولشو میخوای بدبخت

× تو خودت مثلا چون دوستش داری و اصلا هم چشمت رو پولش نیست میخوایش؟؟؟

دعوای اونا از داد و بیداد به فیزیکی و کتک کاری رسید ...

جیمین هینیییی کشید فوری داد زد
_ اون طرف کیه؟؟؟ میدونه دارین سرش دعوا میکنین؟

صدای دادش تو کل کوچه پیچید

اون ۲ نفر از دعوا و کتک کاری دست کشیدن و حالت علامت سوالی متعجب به چهره جیمین چشم دوختن:

× چی میگی بچه؟

_میگم اونی که دارین سرش دعوا میکنین کیه؟ پولداره؟ پولشو میخواین؟

جیمین داد میزد و منتظر جواباش بود

پی کا از اتاق بعد از صحبت کردن با تهیونگ خارج شد و خواست چیزی درست کنه تا همگی با هم بخورن که با دیدن جیمین از نردبون بالکن آویزونه و داره داد میزنه شُک زده سمتش دوید دستشو گرفت داخل خونه کشید

وقتی تقلا های جیمین و دید که میخواد فرار کنه از دستش بره تو بالکن محکم تر نگهش داشت

& کجا میخوای بری؟؟؟ عین یه بختک از اونجا آویزون شدی؟ با کی داشتی حرف میزدی؟؟

جیمین با اخم گفت:

_ به تو چه؟؟؟ ولم کننن بذار ببینم چی شددد

پی کا ولش کرد و سمت یخچال رفت

جیمین فوری در بالکن و باز کرد و به ادامه دعوای اون ۲ فرد نگاه کرد

_ میگم نگفتین اون شخص کیه ها؟؟

با داد کشیدنِ یکی از اونها که هیکل تقریبا درشت و پوست گندمی و چشمای تیره ای داشت از جاش میشه گفت تقریبا پرید

× برو تو بچه مشقاتو بنویس ... انقدر بیکاری مثل میمون آویزون شدی داری مارو میبینی؟؟؟

جیمین بغضش گرفت با چند کلمه بعدی مرد و پی کا متعجب از داد هایی که صداش میومد در بالکن و باز کرد و با اخم جیمین و داخل خونه آورد

AlongWhere stories live. Discover now