♪ Red Kiss P3 ♪

902 60 0
                                    

𖧷-----♪-----𖧷




نگاهی به ساعت انداخت و  فقط ۱ ساعت وقت داشت تا آماده بشه.. اگه ...

... دختر خوشگلش تو خطر بود.. نه.. باید نجاتش میداد.. استرس و نگرانی داشت ولی نه اون حد زیاد چون قبلاً خودش هم تو این جور کارا بود و نا آشنا نبود و الان دیگه باید آماده میشد.

یه دوش تمیز گرفت و لباس های شیک ک مناسب بار بود به تن کرد.. یه پیراهن حریر سرخ رنگی همراه با یک شلوار سیاه چرمی براق. موهاشو خشک کرد و حالت داد ک یک طرفش روی چشماش باشه آرایش ملایمی کرد و با فکر اینکه بیبی خوشگل خودش هم اونجا باشه از خونه زد بیرون.

موتورشو خاموش کرد و راه افتاد نزدیک بار ک میشد صدا آهنگو میشنید و عشوه و جلوه‌ی دختر پسرای پراکنده دور مکان حالشو به هم میزدن.. حرکت کرد و وارد بار شد صدای آهنگ بیشتر شده بود و گوشاش یکم درد میکردن راه افتاد.. همون آدمی ک پشت گوشی آدرسو گفته بود و نگفته بود که کیه و باید وقتی اومد بار پولو به کی بده در واقع هیچی نمیدونست و بی هیچ نظری داشت قدم برمیداشت ک وقتی ب طرف راستش برگشت دختر خوشگلشو دید ک با یه لباس سکسی داشت به طرفش می اومد اونم شوکه همون جا وسط راه خشکش زده بود و نمیدونست چی بگه!
+ عا آقایون دوس پسرم پولو آورد.. الان بهتون تحویل میدم.
دختر با یه خنده ملایم ک تحویل آدمای شیک و سیاه پوش داد سمتم اومد و جلوم وایستاد.. تو دلم پروانه ها سفر میکردن کلاغا کوچ میکردن و به دیار عاشقی میرفتند دلم خیلی خوش بود. دختر خوشگلم جلوم واستاده بود.

+ سلام
- سل..لام
+ استرس نداشته باش، لطفاً آروم باش فقط الان ازت خواهش میکنم ک نقش دوس پسرمو در بیاری باشه؟!
سرمو به معنی باشه تکون دادم.
+ راستی من {مری} هستم
- ااا..منم {جئون جونگ کوک}. ولی تو میتونی کوک بگی.
+ باشه کوک بیا بریم.
دستمو گرفت و منو کشید رفتیم ...







To be continued...

Red Kiss [Completed] Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang