کویین پارک سو یونگ✨

𝒑𝒂𝒓𝒕5

با خستگی از جام بلند شدم
نور آفتاب که از پنجره به چشمام میخورد،چشمامو آزار میداد
باز مثل هر روز باید برم سر تمرینو اینا
با کسلی رفتم برای صبحونه خوردن و آماده شدن برای رفتن
عامم..صبحونه چی بخورم؟
نودل بهترینه، آره
رفتم برای حاضر کردن نودل
منو اعضا داخل یه خونه زندگی میکنیم
اعضا هنوز خواب بودن
رفتمو به هزار زحمت از خواب بیدارشون کردم
همه کارا رو من باید بکنم،اینا فقط بخوابن😐💔
تف به این شانس
بعد که از خواب بیدار شدند،بشقابای صبحونه رو جلوشون گذاشتم و خودمم نشستم
مینا با لبخند نگاه کرد و گفت:چه قشنگ شده،ممنونم عزیزم
-خواهش میکنم،چقد میخوابید شما،اگه بیشتر از این میخوابیدید،یه سیلی هم باید از کمپانی میخوردید
هیون سرشو خاروند و با نگاه به همه گفت:عادت کنید زودتر بیدار شید،همین الانشم که بریم،کمپانی کلی حرف بهمون میزنه،خواب زیادی برامون خوب نیست،تنبل میشید
کوک که تا الان ساکت بود،گفت:منکه اصلا خوابم نمیبرد،فقط چشمامو رو هم گذاشته بودم
همه مشغول خوردن شدیم
من با پوزخند نگاه به کوک کردمو با طعنه گفتم:آره،از خر و پف های جنابعالی کاملا مشخص بود
همه خندیدند
بعد کوک گفت:من عادت دارم همیشه خر و پف میکنم،اینم الکی این کارو میکردم که شما فکر کنید خوابم
من خندیدم و دستمو رو سرش کشیدمو گفتم:کیوت من
بعد رفتن به کمپانی،من مشغول دنس بودم
لی مینا هم که تازه دنسشو رفته بود،با قیافه ای پوکر لم داده بود روی صندلی
من بعد تموم شدن دنسم،یه بطری آب رو برداشتم و از بس تشنم بود،بطری آب رو خالی کردم
هیون با دهن باز با تعجب بهم خیره شده بود
+باز خوبه که تو بیابون گیر نیفتاده بودی
من پوزخندی زدم و نشستم پیش مینا
بهش زل زدم که قیافه ی پوکر و ناراحتشو نشون میداد
منم که فضول و لجباز
ازش با کنجکاوی پرسیدم:چی شده؟
بهم نگاه کرد و روشو برگردوند و گفت: هیچی
بهش گفتم:تابلوعه یه اتفاقی افتاده،یا میگی یا اینکه نه من نه تو
+یکیه همش داره برام کامنت هیت میذاره،تو همه ی شبکه های اجتماعی که داخلشم،تازگیا شروع به تهدید کردنمم کرده،گفته که اگه به حرفاش گوش ندم،دیگه هیچوقت نمیتونم تو استیج اجرا کنم
من با عصبانیت گفتم:گوه خورده،هیچ غلطی نمیتونه بکنه،عوضی نکبت،نگران نباش، اگه دوباره تهدیدت کرد یا بهت هیت داد،بگو تا جرش بدم
#queen park soo yung
#park soo yung
#park hana
#li mina
#jung kook