Part 5

744 90 36
                                    

Jin's pov

وقتی منو کوکو جیمینو سوار ماشینای مختلف کردن خیلی استرس داشتم ولی یه روزنه کوچوله اون ته های قلبم میگف دوباره میبینمشون ولی اینبار میتونیم شاد باشیم هنوزم امید دارم به اینکه همچی خوب بشه.....

**********************

Rm

خب میخوام به یه چیزی اعتراف کنم اون امگا زیادی کیوت و گوگولیه و خب فک کنم قراره مدت طولانی ای رو کنارش باشم خب اون دقیقا تایپ ایدال منه لبای درشتش قدش  موهاش و کیوت بودنش
او او فک کنم یه مشکلی دارم من با همین فکرا هارد شدم!

*************************
Jm

خب فک کنم دیگه همه چیز تموم شد از این به بعد باید عین یه هرزه و حیوون هرکاری اربابم میگه رو انجام بدم
درسته که سر و وضعم شبیه هرزه هاست همین الانشم ولی حداقل با کسی رابطه نداشتم
دلم حیلی گرفته دارم به این فکر میکنم که وقتی بچه تر بودم قبل اینکه ازمایش جنسیت ثانویه بدم قبل اینکه یه امگای نر بشم با خودم میگفتم یه روز عاشق میشم و باکسی که دوستش دارم ازدواج میکنم و بچه دارمیشیم و درکنار هم خوشبخت بچمونو بزرگ میکنیم ولی وقتی فهمیدم امگام و برای اموزش بردنم میگفتم باخودم عیبی نداره مطمعنا جفتم دنبالم میگرده و منو هیونگامو نجات میده و ما باهم بچه میاریم و بزرگش میکنیم و در کنار هم زندگی میکنیم و من میتونم از اعماق قلبم در کنار الفام خوشحال باشم اما الان دارم میرم خونه کسی که قرار برده اش باشم خونه کسی که قراره به چشم هرزه نگام کنه کسی که تحقیرم کنه کسی که فقط میخواد مثل دستگاه جوجه کشی براش بچه بیارم بدون هیچ عشق و لذت و ارامشی ولی با درد با تحقیر با زجر بر خلاف ارزو های من.....

*************************
Yoon

بچه که بودم فکر نمیکردم اینده ام اینشکلی باشه من دوست داشتم جفتمو پیدا کنم عاشقش بشم و بچه های کوچولو داشته باشیم کسی باشم که امگام با عشق بهم نگاه کنه کسی باشم که امگام کنارم ارامش داشته باشه کسی باشم که بتونه بهم تکیه کنه نه کسی که یه امگا که هنوز 18سالش نشده اینطوری از ترس من و اینده تو اون ماشین گریه کنه و بلرزه
من تغییر کردم ولی هنوزم قلب دارم؟احساس دارم؟سنگی نشدم؟ نه جدی مبگم نه من همین الان فهمیدم که سنگ نشدم قلب دادم احساسات دارم  در حالی که فکر میکردم دیگه قلبو احساساتی برام نمونده ولی الان قلبم داره بهم میگه اون امگا رو که دیدی بغلش کن و بهش بگو همه چیز تموم میشه مشکلی نیس من کنارتم احساساتم میگن اگه اینکارو نکنی پشیمون میشی یه حسی بهم میگه اون قراره ادم مهمی باشه تو زندگیم و من نمیخوام بعد یه مدت نسبتا طولانی احساساتی که برگشتن و قلبی که سنگی نیست رو زیر پا بزارم  من اون بچه رو اذیت نمیکنم......

************************

خبببب
من اومد اما چه با ناز اومدم.....😂😂😂
خب من یه نهمی دارای معلم های.... هستم که خیلی گیرن الانم وسط زبان دارم اپ میکنم
ببخشید دیگه از این به بعد سعی میکنم هفته ای یه بار اپ کنم چون اصلا وقت ندارم 3روز در هفته
و اینکه فالوم کنین لطفا چون تو مسیج بردم پیام میدم
و اینکه کامنت و ووت یادتون نره

💜💜💜💜💜💜💜💜

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: Oct 11, 2021 ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

My fucking worldWo Geschichten leben. Entdecke jetzt