۹مارچ ۲۰۱۸
ساعات شلوغی شهر و خاموشی خانهی کیم.
بوی ماندگی اتاق را برداشته بود. انگار سالها هیچکس به آن قدم نگذاشته و فقط ردپایِ رفتنِ یکنفر درون زمان محبوس شده بود.
گاهی صدای تلفن خراب درون سالن باریک و غمگرفته میپیچید که میگفت:
"سلام شما با منزل کیم تماس گرفتهاید لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام بگذارید"اینبار نوبت شنیدن لحن خشدار مرد صاحبخانه بود.
_سلام عصربخیر جناب کیم نامجون. مین یونگی هستم.۴روز از مهلت پرداخت اجاره گذشته. زودتر رسیدگی کنید من عادت به چنین بیمسئولیتیهایی ندارم اینبار هم فقط بخاطر خوشقولیهای قبلی صبر کردم.
منتظرم.خداحافظ.
YOU ARE READING
IT'S MR.KIM
Short Storyیک مکالمهی بیجواب. لطفا تکهها را کنار هم بگذارید. KIM NAMJOON sad story