وارد کلاس شد و از کنار میزش رد شد...طبق معمول همیشه که کرمش میگرفت اذیتش کنه زد به کتاباش که پخش زمین شد
هوسوک با اخم برگشت سمتش و گفت:هوی
جوجه فوکلی
کورم شدی خداروشکر؟
جیمین برگشت سمتشو پورخندی زد و گفت:سر راه بود
هوسوک:هر روز داری پهن تر میشی فصای بیشتری اشغال میکنی حواسم نبود
کتاباش و برداشت
جیمین اخمی کرد:الان به من گفتی چاق؟
هوسوک جوابی نداد و بیخیال به ادامه خط خطی کردن دفترش ادامه داد
جیمین که جوابی دریافت نکرد چشم غره ای بهش رفت و نشست سر جاش
تقریبا هر روز همین داستان و با هم داشتن
از زمانی که اومدن به این مدرسه شبانه روزی و هم اتاقی شدن
هوسوک ۲ سال متوالی مردود شده بود و از جیمین بزرگتر بود
اما چون مردود شده بود همچنان تو یه کلاس بودن
از وقتی جیمین اومد به اتاقش به مشکل بر خوردن و نمیتونستن با هم بسازن
جیمین یه پسر سر کش و زبون دراز بود که فکر میکرد چون پولداره و نصف سهام مدرسه به نام پدرشه میتونه هر کاری میخواد بکنه
هوسوک هم پسری بود که اعصاب ضعیفی داشت و بیشتر تو خودش بود
اما وای به روزی که با کسی لج میکرد
تا به غلط کردن نمیداختش بیخیال نمیشد
جیمین تقریبا هر روز بهش کرم میریخت و هوسوک سعی میکرد خودشو کنترل کنه که ری اکشن بدی نشون نده اما کم کم داشت کنترلشو از دست میداد
............................................................................
نفس زنان زیر درخت نشست و بهش تکیه داد
همیشه وقتی از مدرسه فرار میکرد و میومد توی جنگل مجبور بود کل راه و بدوعه که گیر نیفته
درسته نمیتونستن اخراجش کنن اما اون حوصله جیغ جیغای آسینتا و غر غرای هکتور و نداشت
پس ترجیح میداد رعایت کنه
نفس عمیقی کشید و در قوطی ابجو رو باز کرد و شروع کرد خوردن
:به به...فرار میکنی...ابجو هم میخوری؟
جیمین سریع سمت صدا برگشت
با دیدن صاحب صدا صد بار خودشو لعنت کرد که چرا حواسش به پشت سرش نبوده
هوسوک نیشخندی زد: چیه؟ توقع نداشتی؟
جیمین اخمی کرد و گفت:چی میخوای؟
هوسوک:هوم هیچی...چنتا عکس میخواستم بگیرم
که گرفتم
چشمکی زد
جیمین:میدونی که نمیتونن منو اخراج کنن
هوسوک:اره ولی میدونی که بابات وقتی بفهمه چیکار میکنه؟
جیمین در اصل ترسیده بود اما سعی کرد به روی خودش نیاره: بیخیال بابا...من از چیزی نمیترسم پس خودتو خسته نکن
هوسوک:میبینیم
گوشیشو توی دستش چرخوند و رفت سمت مدرسه
جیمین دندون قروچه ای کرد
اون پسر مغرور جیمین و دست کم گرفته بود؟
پس چطور بود حالیش کنه قدرت دست کیه
با فکر شیطانی که به سرش زد لبخند شروری زد
............................................................................
هوسوک با عصبانیت و چشمای به خون نشسته نگاه جیمین میکرد
بخاطر تقلا هاش نفس نفس میزد اما اخرش هم نتونست دستاشو باز کنه
فکرشم نمیکرد یه پسر نیم وجبی به خودش جرعت بده که اونو بدزده
جیمین با لبخند کجی به تقلا های هوسوک نگاه میکرد
مدتی بود که توی فکرش بود این پسر و که همیشه گرایش جیمین و مسخره میکرد و بخاطر گی بودنش تحقیرش میکرد و آدم کنه
هر روز مصمم تر میشد تا اینکه بلاخره ۲ روز پیش که متوجه شد هوسوک ازش عکس گرفته و بعدش هم توی مدرسه دوباره تحقیرش کرد مطمئن شد که نقششو اجرا کنه
برای همین به بادیگارد های شخصیش که پدرش در اخیتارش گذاشته بود زنگ زد و با یکم پول اضافه خرشون کرد که چیزی به پدرش نگن
میدونست چطوری دهن هوسوک و ببنده که به کسی چیزی نگه
هوسوک: خیلی جسوری بچه...اما زیاد طول نمیکشه
حالتو میگیرم
جیمین خنده ی حرص در آری کرد و موهای هوسوک و توی دستش گرفت و کشید سمت خودش
هوسوک اخمی بخاطر درد موهاش کرد:چه غلطی میکنی
جیمین سر هوسوک و روی پاش گذاشت جوری که سرش روی عضوش بود
میبینی چه دنیاییه هوسوک شی؟
چند روز پیش منو مسخره میکردی بخاطر گرایشم...الان سرت روی دیک منه...خندید
هوسوک سعی کرد سرشو عقب بکشه و با حرص گفت:حشری بدبخت
جیمین:هوم نه هنوز نزدم بالا...ولی میزنم نترس
موهای هوسوک و ول کرد
هوسوک صاف نشست
پاهاش و عصبی تکون میداد
ماشین توی حیاط خونه کوچیکی نگه داشت
بادیگاردی درو برای جیمین باز کرد
جیمین پیاده شد و همونطور که سمت خونه میرفت خطاب به بادیگارد گفت:ببریدش تو و ببندینش
روی زانوهاش
بادیگارد چشمی گفت و سمت هوسوک رفت
بازوشو گرفت و از ماشین پیادش کرد
بردش سمت خونه
هوسوک عصبی تقلا میکرد اما فایده ای نداشت
بردنش داخل
خونه نبود...یه سوییت بود
و وسایلی که توش بود وسایل یه خونه یا حتی سوییت نبود
بلکه همش وسایل سکس بود
از بی دی اس ام گرفته تا تخت مخصوص و میله های مخصوص
هوسوک و سمت یه قسمتی از اتاق بردن و روی زانوهاش نشوندنش
یه دست و یه پاشو به یک میله
و دست و پای دیگش و به میله ی دیگه ای بستن
هوسوک عصبی نفس میکشید
جیمین که از قبل وارد سوییت شده بود با لبخند شروری نگاه هوسوک میکرد
هوسوک:دقیقا میخوای چه غلطی بکنی؟
جیمین:هوممم... میخوام یکم خوش بگذرونم...
هوسوک نیشخندی زد:من خودم فاکرم بچه
فکر این و از سرت بیرون کن
جیمین خندید و گفت: اگه بخوام به فاکت بدم که انجامش میدم و تو هیچ کاری نمیتونی بکنی
اما نه
من علاقه ای به این کار ندارم
میخوام خوش بگذرونم
صندلی و برداشت و رو به روی هوسوک با فاصله کمی نشست
هوسوک با اخم نگاهش میکرد
دستشو دراز کرد و از روی میز یه قیچی برداشت
شروع کرد پاره کردن لباس هوسوک توی تنش
هوسوک پوفی کشید
هوسوک و کامل لخت کرد و نگاه بدنش کرد
:اوه...تو واقعا به فاکر ها میخوری هوسوک شی
هوسوک:توام به کونی ها میخوری
جیمین خندید و گفت:من جای تو بودم توی این موقعیت زیاد زبون درازی نمیکردم
هوسوک ففط با حرص نگاهش کرد
حق با جیمین بود....اون نمیدونست جیمین قراره چه بلایی سرش بیاره
جیمین بلند شد و شروع کرد در اوردن لباسای خودش
بدون هیچ معذبیتی لخت شد
هوسوک ابرویی بالا انداخت و به بدن به شدت سکسی جیمین نگاه کرد
بدن خیلی خوبی داشت اما هوسوک توی اون لحظه میخواست کل اون پوست سفید بدنشو کبود کنه تا یاد بگیره با هوسوک از این شوخیای کثیف نکنه
جیمین دوباره روی صندلی جا گرفت
جیمین: الان باید از دهنت استفاده کنی عزیزم
هوسوک نیشخندی زد:یه درصد فکر نکردی من برات ساک میزنم که؟
جیمین:تو الان هر کاری من بخوام انجام میدی
به عنوان مثال
صندلیشو جلو تر کشید و پاهاش و از هم باز کرد و بالا برد
ورودیش جلوی صورت هوسوک قرار گرفت
چشمکی به هوسوک زد
مثلا الان این و میخوری
هوسوک پوزخندی زد و حرکتی نکرد
جیمین:پس نمیخوای همکاری کنی نه؟
هوسوک:چندش... معلومه که نه
جیمین:اوکی...پس بیا یه معامله ای کنیم...یا کاری که بهت میگم و انجام میدی...یا تبدیلت میکنم به یه کونی...در این لحظه هر کاری ازم بر میاد
هوسوک نفس عمیقی کشید و با نگاه وحشی بهش چشم دوخت
جیمین:بیخیال کار سختی نیست...از طعمش خوشت میاد
با بدجنسی خندید
هوسوک دندون قروچه ای کرد
میدونست مجبوره این کارو انجام بده
اما وای به روز جیمین
وقتی که دست و پای هوسوک باز شه و برگردن به مدرسه
سعی کرد به خودش مسلط بشه و اروم باشه
سرشو جلو برد و زبونشو روی ورودی جیمین کشید
جیمین لبخند شروری زد
هوسوک چشماشو بست و شروع کرد مک زدن ورودی جیمین
زبونشو روی ورودی داغش میکشید و مک میزد
جیمین با صدای ارومی ناله میکرد
موهای هوسوک و توی دستش گرفت و سرشو بیشتر به خودش نزدیک کرد و گفت:چشماتو باز کن و بهم نگاه کن
هوسوک چشماشو باز کرد و به چشم های جیمین که با پیروزی نگاهش میکرد چشم دوخت
جیمین لبخندی روی لبش بود و بخاطر حرکت لب ها و زبون هوسوک روی ورودیش اه می کشید
با دست دیگش برای خودش هندجاب میکرد تا زودتر تحریک بشه
بعد از چند دقیقه صاف نشست و عضوشو جلوی دهن هوسوک گرفت و گفت:بگو آاااا
هوسوک نفس عمیقی کشید و دهنش و باز کرد
جیمین عضوشو وارد دهن هوسوک کرد و اهی کشید
هوسوک بی حرکت مونده بود
جیمین چنگی به موهای هوسوک زد و سرشو عقب جلو کرد:زود باش...
هوسوک اخمی بخاطر درد موهاش کرد و با انزجار شروع کرد ساک زدن
نمیتونست انکار کنه جیمین بدن خوب و تمیزی داره و طعم بدنش خوبه
اما انقدری عصبی بود که فقط به انتقام فکر کنه
اما جیمین بدون فکر کردن به عاقبت کارش فقط به ارضا شدن فکر میکرد وبا لذت اه میکشید
بعد از چند دقیقه عضوشو از دهن هوسوک در اورد و بالز هاشو جلوی دهنش گرفت
هوسوک شروع کرد مک زدن بالز های جیمین
زبونشو روشون میکشید
جیمین برای خودش هند جاب میکرد و عضوش و روی صورت هوسوک میکشید
دوباره عضوشو وارد دهنش کرد و این دفعه کمرشو پر قدرت تکون میداد و نزدیک ارضا شدنش بود
موهای هوسوک و توی مشتش گرفت تا نتونه سرشو عقب بکشه
اه غلیظی کشید و توی دهن هوسوک ارضا شد
با نفس نفس نگاهش کرد و لبخند کجی زد
هوسوک با انزجار نگاهش میکرد و منتظر بود عضوشو از دهنش خارج کنه تا تموم کامش و تف کنه بیرون
جیمین با همون لبخند نگاهش کرد و با دست دیگش دماغ هوسوک و گرفت و راه تنفسیشو بست:وقتی همشو قورت دادی میتونی نفس بکشی عزیزم
هوسوک میخواست مقاومت کنه اما به شدت نیاز به اکسیژن داشت
چشماشو روی هم فشرد و کام جیمین و کامل قورت داد
جیمین خندید و عضوشو از دهن هوسوک خارج کرد:واو... معرکه بود جانگ هوسوک...
هوسوک با چشم های به خون نشسته نگاهش کرد
اون پسر نمیدونست عاقبت این دیوونگیش به کجا ختم میشه(خب دوستان این وانشات پارت دوم داره که مشخص میشه هوسوک با جیمین چیکار میکنه وبعد میریم سراغ وانشات بعدی)